almascarpet

- we export carpet machine made

almascarpet

- we export carpet machine made

۳۲

فرش دستباف ترکمن، چالشها و راه حلها

فرش آئینه ای زنده از فرهنگ ترکمنها در طول تاریخ و از جمله نشانه های فرهنگ و تمدن عمیق و تنومندی است که نه تنها در مقابل هجوم بیگانگان و اقوام مختلف داخلی و خارجی سخت و مقاومت کرده بلکه به گونه ای رفتار نموده، فرهنگ تحمیلی بیگانه را در خود حل کرده است و به آن سیمای ترکمنی بخشیده تا آنجا که تاریخ یاد می کند، ترکمن با فرش و فرش با ترکمن شهرت داشته است. فرش همچون درختی است که ریشه در ژرفای خاک صحرا و شاخه ای در بلندای کوههای البرز و سایه بر سر مردمی وارد می کند که قرنهاست از نسلی به نسل دیگر انتقال داده و به همراه خود حمل کرده و با آن زندگی می کنند و با آن انس و محبت دارند.
فرش ترکمن با وجود گسترش صنایع ماشینی همچون فرش کاشان یا اصفهان که بستر دلپذیر انسانی را مورد هجوم و یورش قرار داده، جایگاه طولانی و خاص خود را در کانون خانواده حفظ کرده، چرا که کیفیت استثنائی این کالای نفیس و لوکس موجب گذر آن از مرزهای تاریخ به زمان حال شده و به آینده نیز امتداد خواهد داشت. در این مقاله سعی می کنیم چالشهای فرش دستباف ترکمن را به تصویر بکشیم و جنبه های مختلف آن را از دیدگاه هنر و اقتصاد مورد ارزیابی قرار دهیم؛ سپس راه حلهای رشد و توسعه آن پیشنهاد می دهیم بدان امید که مورد استفاده دست اندرکاران این صنعت گهربار قرار گیرد.
فرش در قالب هنر و اقتصاد:
اگر فرش را یک زیر انداز معمولی قلمداد کنیم در قالب تئوریهای اقتصادی می گنجد و اگر شاهکارهای منحصر به فرد طراحان بزرگ آن را به میان آوریم جز یک اثر هنری در تعریف دیگر نمی گنجد. با این دو تفسیر اگر فرش دستباف با الهام از هنر در عرصه تولید قرار گیرد به مرور اثر هنری خود را از دست می دهد کما اینکه امروز نقشهای فرش ماشینی کپی همین فرشهای دستباف ترکمن است. در یک نتیجه گیری چنین ترسیم می کنیم که یک ارتباط درستی بین هنر و اقتصاد بوجود آوریم زیرا در جهان امروز عرضه و تقاضا از اراده انسانی و بر اساس مکانیزم بازار است و چرخهای عظیم و غول آسای صنعت لحظه ای از چرخش باز نمی مانند و بهترین آثار هنری و خلاقیتهای بشری بر مبنای مطالعات اقتصادی ارزیابی می شود. حال برای ایجاد تفاوت بین هنر و اقتصاد چه باید کرد و چه تدبیری اندیشید، اگر هنر جایگاه خود را در دنیای پر رمز راز فرش از دست دهد، اقتصاد حاکم خواهد شد و در صورتیکه اقتصاد غالب باشد پس از مدتی ارزش واقعی هنر فرش دستباف از بین خواهد رفت.

برای نجات هنر فرش بافی و بالا بردن تنوع فرش ترکمن به این نتیجه می رسیم که باید مراکز هنری و افراد فعال را خلاق کنیم و از آنان بخواهیم تا طرحهای نوینی را پیشنهاد دهند و در میان تولیدکنندگان توزیع کنیم تا هنر در اختیار اقتصاد پویا قرار گیرد.
ابعاد جهانی فرش دستباف ترکمن:
بیش از 80 درصد صادرات فرشهای دستباف ترکمن به کشورهای آلمان، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، آمریکا و ژاپن صادر می شود و کشورهائی مانند چین، پاکستان، هند و نپال رقبای عمده فرش ما در بازارهای جهانی هستند که اخیراً کشور ترکیه نیز به جمع آنان اضافه شده است. این کشورها در کمیت برتری دارند زیرا فرشهای ارزان قیمت بدلیل داشتن نیروی کار ارزان تولید می کنند.
در بررسی رکود بازار جهانی فرش دستباف این نکته بخوبی نمایان می شود که اغلب کسانی که طی ده ساله اخیر به جمع صادرکنندگان پیوسته اند از اطلاعات تخصصی در تولید فرش دستباف برخوردار نیستند و ازطرفی سیستم مدیریت اغلب صادرکنندگان فرش ترکمن به شیوه سنتی است که امروزه در اروپا و آمریکا از جایگاه خوبی برخوردار نیستند و عدم صدور فرش به ایالات متحده نیز موجب کاهش سهم فرش ترکمن های ایران در بازار جهانی نسبت به بیست ساله اخیر شده است. بحث اساسی در مورد رکود فرش دستباف ترکمن در بازارهای جهانی، رقبای کپی کننده هستند؛ تا یک دهه قبل اغلب رقبا با کپی نقش فرش دستباف ترکمن در بازارهای جهانی حضور فعال داشتند و با ایجاد وقفه در فرش ترکمن بعلت عدم تولید مطابق سلیقه مصرف کننده از یک طرف و تغییر سیستم بازرگانی توسط شرکت های بزرگ اروپائی از طرف دیگر کشورهای رقیب از جمله چین و هندوستان با تجدد سازمانی در امر تولید سیستم خدمات صادرات، رشد شتابانی داشتند.
فرش دستباف از منظر اقتصاد:
گستردگی فرش دستباف در ترکمن صحرا بسیار شگفت انگیز است، بطوریکه در تمامی منطقه، چه در مراکز شهری، چه در مراکز روستائی و همچنین در ایلات و عشایر نیز قالیبافی متداول است. این صنعت بزرگترین منبع ارتزاق قوم ترکمن بوده و هست. علاوه بر آن، با توجه به اینکه در مناطق روستائی بافت آن رواج بیشتری دارد می تواند با فصلی بودن فعالیتهای کشاورزی و دامداری و اوقات فراغت روستائیان در سایر فصول کسری درآمد روستائیان را جبران نماید و در اوقات بیکاری می تواند به عنوان کمک هزینه زندگی باشد و هم یک پدیده هنری است که مایه افتخار همه ما ترکمنهاست.
از آنجا که اقتصاد کل کشور بیمار شده است، نقش این صنعت نیز کم کم در چرخه اقتصاد کمرنگ تر شده است. با این حساب با یک برنامه ریزی صحیح می توانیم نیروهای جوان را به این سمت سوق دهیم تا منطقه ترکمن را از مسائل بیکاری و فقر نجات دهیم و در سازمانهای دولتی این اعتقاد نهادینه شود که فرش دستباف یکی از بزرگترین صنایع اشتغال زا مورد توجه و عنایت قرار گیرد.
در واقع ابتدا باید مهمترین مسائل داخلی فرش را حل و فصل نمائیم تا مشکلات صدور آن به دنیای خارج کاهش یابد و جایگاه آن را در اقتصاد مورد ارزیابی قرار دهیم و تثبیت شود که آیا فرش ارزش هنری دارد یا اقتصادی و یا هر دو. قابل ذکر است هر هنری که در قالبی قرار گیرد، تبدیل به کالا می شود، پس نیاز به برنامه ریزی و سرمایه گذاری خاص لازم است و تحقیق و مطالعه و آموزش های جدید و نظارت و کنترل را می طلبد و کشورهائی مثل چین، هند و ترکیه نقشهای فرش ترکمن را تقلید می کنند و بافتهای ریزتر و رنگهای زننده تر به بازارها عرضه می کنند. علت این موفقیت آنان برنامه ریزی دقیق و سیاستهای حمایتی است که در مورد صادرات و تولیدات فرش و بافندگان دارند.
 
تبلیغات فرش دستباف:
مدتهای مدیدی است که هیچگونه تبلیغی برای فرش که نشانه ای از خلاقیت و هنر ترکمن ها و تکیه اقتصادی ما در زمینه های مختلف است، صورت نگرفته، ولی برای فروش فرش ماشینی تبلیغات قابل توجهی را از رادیو، تلویزیون و سایر رسانه ها ارائه می شود، علت آن را می توان چنین ذکر کرد که تولید کنندگان فرش دستباف، اکثرا خرده پا هستند و توانائی تبلیغات را ندارند ولی فرش ماشینی که صاحبان آن منابع عظیمی از ثروت و درآمد را در اختیار دارد با تبلیغات محدودیتی ندارند و در اینجاست که نقش دولت و اتحادیه های بافندگان ظاهر می شود؛ دولت با حمایت خود از جمله پرداخت یارانه های کلان در جهت رشد تولیدات می توانند بافندگان خرده پا را زنده نگه دارد. از طرف دیگر این بافندگان خرده پا نیز بدلیل عدم دسترسی به منابع مالی بانکها در واقع نبود فرصتهای برابر در اقتصاد ایران نمی توانند رشد یابد.

متولیان فرش دستباف:
ضرب المثل معروف جامعه ما حکایت " دو تا شدن آشپز و شیرین یا شور شدن غذا " در مورد صنعت فرش نیز صدق می کند. حضور سازمان های مختلف برای تصمیم گیری در صنعت فرش از جمله: جهاد سازندگی، بهزیستی، کمیته امداد، وزارت تعاون، شرکت فرش با سابقه 65 ساله، بخش خصوصی، اتحادیه های روستائی و دلالان؛ که بوروکراسی مملکت چنین است که اصولاً سازمانهای موازی در خدمت یک هدف هستند که این موازیها در فرش دستباف لطمات جبران ناپذیری به بازار خارجی وارد می کنند و مضافاً اینکه عملکرد این سازمانها کاملاً با هم متفاوت است. جهاد سازندگی در بخش روستاها صنعت فرش را توسعه داد که صرفاً از جهت ایجاد اشتغال برای بانوان در غالب تشکلهای تولیدی که بیشتربافی در اولویت است تا بهینه بافی. وزارت تعاون هم بخش شهری را به عهده دارد در حالیکه صنعت فرش چهره مشخص شهری یا روستائی ندارد. بجای این همه سازمانهای موازی بهتر است دولت تدبیری اندیشد که خود متولی قالیبافی باشد و رسیدگی به وضعیت معیشتی و درمانی و بازنشستگی قالیبافان را عهده دار باشد.
آموزش و تحقیق در فرش دستباف:
آموزش بافت فرش سینه به سینه و از همان خانه های محلی قالیبافی نشأت می گیرد که در صورت برنامه ریزی و حمایت از همان آموزشها استفاده بهینه از تحصیل های موروثی امکان پذیر خواهد بود. آموزش رنگرزی از رنگرزیهای باتجربه به انتقال تجربه همراه با علم به علاقه مندان فرش کمک می کند و گشودن رشته ای در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی پیرامون تحقیق فرش از موجبات تحقیق است. مهمترین عوامل تحقیق عبارتند از: تحقیق جهت استفاده از اصول علمی برای بهینه سازی ابزار بافت، تولید رنگهای طبیعی، کیفیت بافت فرش با حفظ اشتغال، گسترش مراکز تولید، بازار و اطلاعات بازار یابی، ایجاد بانک اطلاعاتی تحقیقاتی و ارتباط آن با شبکه جهانی اینترنت، بهینه نمودن آموزشهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ، اصلاح و استاندارد کردن دار قالی و مواد اولیه، بهداشتی کردن کارگاهها، پوشش بیمه، مدیریت صحیح، یافتن شرکای معتبر خارجی.
نتیجه گیری:
نقش اقتصادی فرش دستباف در زندگی خانواده ها، بخصوص زنان بر کسی پوشیده نیست و این امر درسطح بین المللی اهمیت دارد و دستیابی به توسعه واقعی بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت استان گلستان را تشکیل می دهد میسّر نیست. از دیر باز هنرهای دستی به زنان ترکمن نسبت داده می شود چرا که زنان ترکمن زمینه هنر را در وجود خود بطور نهادی دارند و به وقت فراهم شدن شرایط از هنر خود استفاده می کنند. بر شمردن مشکلات خارجی و داخلی فرش ترکمن که مشمول تمامی شهرهای ایران که دارای زمینه قالی بافی می باشند و ارایه راهکارهای مناسب در مقاله به منظور یافتن راهی بود که مشکلات فرش ترکمن را مرتفع کند. در این مقاله سعی نموده ایم که به برخی مشکلات و چالشهای فرش همراه با راه حلها اشاره کنم، امید است نقطه شروعی باشد تا زمینه های توسعه صورت گیرد.
منبع:
1.« وضعیت فرش در بیست سال گذشته و دور نمائی از آینده آن »، قالی ایران، شماره 43 ، مرداد ماه 1381، صفحه 4 ـ 7
2.فرحبخش، ندا « بررسی عوامل وؤثر بر صادرات فرش »، فصلنامه پژوهش نامه اقتصادی، شماره 1،بهار 1381، صفحه 223 ـ 235
3.حسینی کیا، تقی « نقش مدیریت بازاریابی در افزایش صادرات فرش دستباف ایران به بازارهای جهانی و ارایه مدل تحلیلی بازاریابی »، بازاریابی، شماره 15، اسفند 1381، 16 ـ 19
4.« نگاهی به مشکلات صنعت فرش ایران » ، اطلاعات ، شماره 22431، 9/12/1380، صفحه 5
5.« صادرات فرش ایران از چه رنج می برد ـ رقابت ناسالم صادرکنندگان فرش به نفع رقبا تمام شد ـ آخرین قسمت »، گمرک، شماره 141، آذر 1380، صفحه 9
6.مریم نژاد، ولی « نگاهی به بازار جهانی فرش ایران، با تأکید بر صادرات »، جهاد، شماره 236 ـ 237 ، دی و بهمن 1379، صفحه 52 ـ 56
7.« شکست در رقابت جهانی از سال 73 بدلیل موانع متعدد، صادرات فرش دستباف ایران روند نزولی داشته و بتدریج عرصه جهانی را به کشورهائی چون هند و چین و پاکستان »، اقتصاد ایران، شماره 20، مهر 1379 ، صفحه 37 ـ 39

http://www.turkmenstudents.com

نسخه قابل چاپ گره اقتصاد بر سرنوشت فرش دستباف

بار دیگر مطلب بسیار مفصل از طرف یکى از اقتصاددانان جامعه ایران در سه شماره روزنامه شرق انتشار یافت که از جهات بسیار قابل بررسى و تحلیل و نقد است، ضمن آن که اخلاق و انصاف و وجدان حرفه اى ایجاب مى کند که به عنوان یک مسئله مهم و یا حداقل واقعیت گسترده اجتماعى، به نظریات اهل فرش نیز نگریسته شده براى رسیدن به نتیجه ملى، این بحث این چنین یک طرفه و بدون معارض بسته نشود (مطلب ارسالى اینجانب در جواب مقاله آقاى دکتر مومنى مورخ ۱۹/۶/۸۳ با بهانه جویى بى دلیلى در روزنامه شرق چاپ نشد.)
    به نظر مى رسد که زمان آن (اگر چه از بد راهه و بد زمانى) رسیده که به مسئله فرش با نگاهى علمى تر و واقع بینانه ترى نگریسته شود تا به هر طریق سرنوشت و موقعیت این تولید مهم (ولو آن که عده اى نپذیرند) در رشد و توسعه ملى ما شناخته شود. بنابراین مقاله مفصل جناب مومنى را از چند سو نگاه کرده و نسبت به هر یک نکاتى را مطرح مى نمایم.
    
    ۱- نگاه اقتصادى
    ۲- نگاه تکنیکى و فنى به فرش
    ۳- نگاه هنرى
    •••
    ۱- نگاه اقتصادى
    با آن که امیدواریم در طول این مطلب به دام احساسات گرایى نیفتیم ولى باید بگویم خداوند نبخشد آن کسانى را که فرش دستباف ایران را به زهر نگاه مطلق اقتصاد و تبعات آن یعنى تجارت و دلالى و سودجویى و مفاسد دیگر آلودند و باعث شدند که طیف گسترده اى از تحلیلگران اقتصادى اعم از اقتصاددانان مطلق گرا که کالاى چندوجهى و تا حدودى سنتى (که راجع به آن بحث خواهیم داشت) را با پارامترهاى فوق مدرن دنیاى صنعت سنجیده و کار بافنده فرش را در قیاس با ساخت کامپیوتر و ماشین حقیر مى شمارند و یا اشتغال جویان و تجار و صادرکنندگانى که فرش را فقط به شکل ارز و دلار و ریال مى بینند و یا تولیدکنندگان و بوروکرات هایى که براى توجیه سیاست انبوه سازى خویش از ایجاد مجتمع ها و کارگاه هایى که بتواند سفارشات هزار هزار بگیرد دفاع مى کنند و چه باک که اگر فرش دستباف در کنار موکت نشست و یا عضو کوچک و حقیر اوپک فرش و جیره خوار سهمیه اى شود که چین ، هند و غیره تعیین مى کنند از اشاره به ده ها برنامه ریز و درشت دیگر که مستقیم و غیر مستقیم فرش را کالایى در حد کفش پلاستیک و قیسى و روده و نهایت پسته و زعفران قرار داده و به کیلوهاى آن امتیاز مى دهد و غیره مى گذریم و ترجیح مى دهیم که با توجه به نوشته هاى این مبحث به نکاتى اشاره کنیم. البته در مقاله آقاى مومنى آنچنان مباحث گسترده و بعضاً بى ارتباط با فرش مطرح شده که جواب به همه آنها صفحاتى گسترده و پیاپى را مى طلبد ولى از جمله تئورى هاى گفته شده درباره اقتصاد معیشتى و یا فعالیت هاى سنتى اقتصاد وابسته و ارتباط منافع تولید با منافع کمپانى هاى خارجى، که درباره ارتباط آنها با فرش دستباف بسیار جاى گفت وگو است. تا آنجا که قسمتى از بحث را که مربوط به تاثیر گروه هاى ذى نفع به عنوان نیروى بسیار تاثیرگذار سیاسى اجتماعى که مى تواند از هر نوع اقدام اصلاحى جلوگیرى کند با صد من سریش نیز نمى توان به فرش دستباف چسباند (معلوم نیست گروه هاى تاجر و فروشنده چنین قابلیتى دارند یا انبوه بافندگان فرش)
    افزون بر آن در صورت یک انقلاب اجتماعى در ایران چگونه تولید گسترده خانگى و نیز روستایى و تقریباً بى شکل فرش مانع رشد ملى خواهد شد جاى سئوال است.
    در این بخش برجسته ترین مطلبى که ایشان مطرح کرده اند بحث منافع و برنامه کشورهاى خارجى و عمدتاً انگلستان است (یاد قهرمان اسطوره اى داستان نویسى ایران دایى جان ناپلئون گرامى باد) که در این قسمت با ذکر این که ۱- گروه هاى ذى نفع در این نوع تولید (به زعم ایشان معیشتى) با نیروى محرکه خارجى رشد مى کنند.
    ۲- سپس با درونى شدن وابستگى فعالیت هایى که با نیروى محرکه خارجى شکل گرفته دیگر براى باز تولید خود نیازى به نیروى محرکه خارجى نخواهد داشت.
    در این فراز ایشان به سه گروه دولت، تولیدکنندگان و فروشندگان به عنوان گروه هاى ذى نفع پرداخته اند که امیدواریم توفیق آن را داشته باشیم که از این لابیرنت اقتصادى، اجتماعى، سیاسى که ایشان به تفصیل تنیده اند و کلمه کلمه قابل پاسخگویى است به در شویم.
    در مورد بند یک یعنى رشد و شکل گیرى فرش دستباف تا قبل از قرن نوزده و زمان قاجار، شک ندارم که آقاى مومنى از سابقه حداقل سه هزار ساله فرش در ایران و تداوم آن در طول تاریخ قبل از صفویه (به شهادت گفته هاى ده ها مورخ و جهانگرد نظیر یاقوت حموى _ ابن خلدون _ مسعودى و استخرى) و مجموعه هایى که چه به عنوان غنیمت و یا باج و خراج به دربار خلفایى چون متوکل و هارون الرشید و غیره مى رفت و همچنین فرشبافى درخشان دوره صفوى بى اطلاع نیستند و قطعاً ایشان تولید فرش را در آن زمان هایى که غالباً متعلق به دوره هاى قبل از انقلاب صنعتى است استثمار (به مفهوم کلاسیک آن) تلقى نمى کنند و یا نمى توانند نشانه هایى از حضور استعمارگر پیر در آن دوران بدهند، زیرا که فرش ایران غالباً در بالاترین سطوح ارزشى و به درخواست شاهان اروپایى و ایران و یا مساجد بزرگ استانبول و سایر خواهندگان هنردوست بافته و براى آنها ارسال مى شد. بنابراین فرش دستباف در ایران وجود داشته و حد بالاى تکنیکى و هنرى آن حکایت از سابقه و گستردگى آن در سطح جامعه (سواى ارزش آن به عنوان نوعى تولید آسان و مبادلاتى و مطمئن در بین روستاها و عشایر) مى نماید بنابراین مسئله قابل بحث حضور و رشد فرش در دوران قاجار است.
    به همان دلیل که تکنیک توسعه یافته فرش پازیریک مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش خبر از وجود قالیبافى گسترده و فنى در سده هاى قبل از آن مى دهد، وجود قالیبافى در تمام دوران فترت بعد از صفویه به شهادت آثار مکتوب مورخان و جهانگردان در زمان کریمخان و در زمان نادر با وجود درگیرى فرساینده او در جنگ هاى بى امان و به ویژه در زمان قاجار امرى حتمى است و رشد آن به رغم اعتقاد دایى جان ناپلئونى آقاى مومنى به شهادت همان کتاب اقتصاد ایران نوشته چارلز عیسوى که اینجانب نیز آن را به عنوان منبع اطلاعاتى جالبى بسیار مورد استفاده قرار داده ام و کتاب هاى (صنعتى شدن ایران نوشته دکتر ویلیام فلور _ نشر توس) و (سفرنامه پولاک _ انتشارات خوارزمى) و غالب کتاب هاى نوشته شده درباره صنایع و اقتصاد دوره قاجار به حضور فرش و تولیدات ایران و به خصوص صدور آن به کشورهاى مختلف اشاره شده است.
    بعد از قرن ۱۶ و ۱۷ که اوج شکوفایى قالى ایران است، در سال ۱۷۱۳ هلندیان گزارش مى دهند که «قالى هاى پشمى براى امپراتور ژاپن (و پادشاه سیام) به همان اندازه و طرح خاص در بازار موجود نیست و سفارش آنها یک سال طول مى کشد (صنعتى شدن ایران _ ویلیام فلور) و هلندیان (شرکت واک _ هلند خاورى) هر ساله مقدارى قالى پشمى و ابریشمى، دارایى _ تافته ابریشمى زربفت و سیم باف و مخمل هایى براى پادشاه باتاویا (جاکارتاى امروزى) تهیه مى کنند و گاه به گونه سوغات به هلند مى فرستادند.»
    تعدادى از شهرهاى ایران که مراکز قالیبافى عمده اى بودند نظیر اراک، بیجار، سنندج و ملایر قدمتى بیش از ۲۰۰ سال ندارند و به هنگام ساخت این شهرها مثلاً اراک براساس کتاب تاریخ اراک _ نوشته ابراهیم دهگان «شهر جدید اراک به هنگام تاسیس داراى نقشه شهرسازى کاملى بود، محل هاى مناسب براى ارک دولتى، ادارات، مدارس، مسجد و حمام (و بازار) در آن پیش بینى شده بود. در غالب این شهرها از هنرمندان و صنعتگران و صاحبان حرفه هاى مختلف براى رونق شهر دعوت مى شد که از جمله آنها فراخواندن طراحان و بافندگان فرش از شهرهاى دیگر و ایجاد تسهیلات براى آنان بود.» دکتر فوریه در بخشى از سفرنامه خود مى گوید: «پیش از آن که اراک به وجود آید شهرى در فراهان به نام ساروق بود و شهر دیگرى به نام دیزآباد که مردم آنجا در تهیه صنعت فرش دست داشته اند و این که عده اى ترفند تراش صنعت فرش در اراک را ماخوذ از شهرستان کاشان دانسته اند اشتباه کرده اند.»
    این مسئله را عیناً در بیجار به شهادت فرش هاى درخشان و با شکوهى که در زمان امیرنظام گروسى (از دست پروردگاران امیرکبیر) بافته شده و نمونه هاى آنها در مساجد بیجار و سنندج و همچنین در ملایر و برخى شهرهاى دیگر مى توان تائید کرد «امروز در دهه چهل قرن نوزدهم ایالات مجاور روسیه و ترکیه تنها بازارى هستند که تولیدات این کشور (ایران) مى تواند به آنها صادر شود. طبق عایدات گمرک خانه تبریز ابریشم، تنباکو، شال، فرش، چرم رنگى، مازو، گل زعفران، پنبه و زرنیخ زرد، موم و خشکبار اهم صادراتى هستند که به ترکیه صادر مى شوند _ تاریخ اقتصادى _ چارلز عیسوى.
    - «امیرکبیر میهن پرست آزاده ایرانى در ۱۳ رجب (۱۲۶۶- ۱۸۵۰) دستور مى دهد که نمونه امتعه و اسباب صناعت ایران که از جمله آنها قالى، شال کرمانى، طرح کشمیر، شال باب روم، ترمه، ترمه نما، قلمکار زرى، حریر مخمل، اطلس، ابریشم، گلدوزى، کتان چیت، قاب آئینه، خاتمکارى، قلمدان اسباب خرازى، عباى وزیرى، کلیجه، مروارید، فیروزه، اسلحه و ادوات جنگى و غیره به (نمایشگاه نمونه خانه امتعه ممالک) در لندن فرستاده شود. (امیرکبیر و ایران _ انتشارت خوارزمى)
    اوریانوف در گزارشش از «ظهور کارگاه هاى عظیم قالیبافى در تبریز از یکى از کارخانه هاى گنجه یف (محمداف) تاجرى از الیزابت پول (گنجه) و یکى از اتباع روس صحبت مى دارد که بیش از ۱۵۰۰ نفر کارگر در آن کار مى کرده اند این کارخانه کارگاه بزرگى بوده... که در آن قسمت هایى براى قالیبافى و رنگ رزى تعبیه شده بود... در کارگاه هاى بزرگ حدود یکصد قالى بزرگ را هم زمان مى بافند.» تاریخ گزارش در اواخر قرن نوزدهم (تاریخ اقتصادى ایران _ چارلز عیسوى)
    «قالیبافى از روزگاران پیشین توسط عشایر روستائیان _ شهروندان ایران انجام مى شد و چندین قرن است که از شهرت بسزایى در خارج از کشور برخوردار است. ولى هزینه زیاد، حمل و نقل آن را شدیداً محدود ساخته و تا اوایل قرن بیستم طولى نکشید که هجوم روزافزون اروپائیان و آمریکائیان بدان باعث تقاضاى زیاد خارجى این کالا شد. در گزارشى به دنبال مطلب فوق به تاریخ ۱۸۷۴ کنسول انگلیس در تبریز اشاره کرده است که در عرض سال گذشته تقاضا براى قالى هاى ایران به طور چشمگیرى بالا رفته و صادرات آن دو برابر شده است. وى مى افزاید که قالى در همه جاى ایران تولید مى شود ولى قالى هاى مناطق زیر به خاطر زیبایى و دوامشان معروفند. فراهان - سلطان آباد (که پولاک از قالیبافى زیباى آن در دهه ۵۰ قرن نوزده یاد کرده است) و دهات اطراف مشهد، جوین و در کردستان سنه (سنندج) آذربایجان و اطراف آن قره داغ بخشایش و هریس نام برده مى شود. هم او از حدود ۵۰ هزار بافنده در کارگاه هاى فرش شهادت مى دهد که این قالى ها به بازارهاى اصلى اروپا، فرانسه و انگلیسى و ایالات متحده صادر مى شود (اقتصاد ایران _ چارلز عیسوى) بعد از این تاریخ است که تجار و کمپانى هاى خارجى از جمله کمپانى انگلیسى (۱۸۸۰) و کمپانى شرق (۱۹۱۲) و تعدادى کمپانى هاى دیگر که در میان آنها تجار دولتى و یهودى لبنانى و غیره دیده مى شوند، وارد این تجارت پر سود و مورد پسند دنیاى آن روز مى شوند.
    صرف نظر از این همه که نشان دهنده آن است که به رغم ادعاى مقاله، انگلستان در حمایت از فرش ایران نه تنها نقش اصلى را نداشت، بلکه در میان خریداران فرش نیز مقامى بعد از ایالات متحده و حتى اروپا دارد و البته اینکه فرش ایران در حوالى ۱۸۷۰-۱۸۶۰ به دلیل جلب علاقه خریداران خارجى جهش فوق العاده اى کرد بحثى نیست، ولى اینکه این افزایش خریداران را که از طیف هاى مختلف ملیتى به خصوص هنردوستان و زیباپسندان عالم بودند از خریداران دست آموز استعمارگر پیر تلقى نماییم، بسیار بى راه است. لازم است به سند دیگرى از کتاب ابراهیم دهگان درباره کمپانى زیگلر و شرکا اشاره کنیم که این شرکت آنچنان به تولیدات و منافع آنها وابسته و دلبسته بود که علناً و رسماً از وارد شدن ایرانیان در تولید فرش و استفاده از نقشه هاى ایرانى جلوگیرى مى کرد تا آنجا که تجار به دربار ناصرى متظلم شده و صدالبته نتیجه اى نمى گیرند. واقعاً به عنوان یک صنعت دستى آیا این امر مى توانست در مورد سفال و یا شیشه سازى و یا اسلحه سازى که به طور طبیعى در مقابل پیشرفت هاى تکنولوژى عقب نشسته بودند، اتفاق بیفتد؟ حداقل نتیجه آنکه فرش دستباف نه یک سنت و یا هنر دستى کهنه و متعلق به گذشته بلکه هنر کاربردى زیبایى بود که به راحتى توانسته بود به رغم حضور انواع دولت ها و فرش هاى ماشینى زیبا در اروپا جایگاهى استثنایى براى خود پیدا کند.
    نهایت آنکه اگر چه دخالت و نفوذ سیاسى و اقتصادى انگلستان در ایران در اواخر قاجار رو به گسترش گذارد ولى تجارت ایران با روس _ ترکیه و قفقاز و گرجستان و حتى قاهره به حدى بود که انگلستان از افزایش روزافزون تجارت روس با ایران شاکى مى شود و گذشته از آن نه تنها صادرات ایران را به کشور هند محدود مى سازد بلکه با صدور کالاهاى منچستر (حتى از نوع نامرغوب _ گزارش کنسول استیونسن ۱۸۴۹) به رقابت با کالاى ایرانى برمى خیزد و بارها تجار ایرانى براى جلوگیرى از کالاهاى وارداتى به دربار و شاه متوسل مى شوند و طرفى نمى بندند.
    این قسمت از بحث را با این نکته به پایان مى بریم که فرش دستباف ایران همواره قابلیت عرضه به بازارهاى جهانى و جذب مشتریان مختلف به خصوص صاحبان ذوق و سلیقه و هنر را داشته است. از اواسط قرن نوزدهم با تسهیل راه هاى بازرگانى و تجارتى این کالاى ایرانى باشکوه و جلال به بازارهاى جهانى وارد شد و مورد توجه هزاران هزار خریدار مشتاق و علاقه مند در سراسر پهنه اروپا و آمریکا قرار گرفت تا آنجا که تولید ایران جوابگوى نیاز خریداران نبود.
    اما در مورد اینکه فرش دستباف مانعى در راه رشد و توسعه صنعتى کشور شده باید پرسید که فرش دستباف از چه زمانى و کجا این گناه را مرتکب شده است؟ امکان ایجاد صنعت در حواشى کویرهاى مرکزى وجود داشته و یا روستاهاى کوهستانى و یا بین قبایل و عشایر کوچ رو که اینها همه مراکز تولید فرش بوده است.
    در همان دوران که نویسنده معتقد است بیشترین تجارت ایران تریاک است و پولاک نیز مى گوید: «از دو قرن پیش یعنى از هنگامى که شاردن به ایران آمده است در کار صنایع ایران پیشرفتى رخ نداده است که هیچ بلکه مى توان گفت زوال و انحطاط نیز در ارکان آن بروز کرده است. در برابر رقابت اروپائیان که هر لحظه شدیدتر مى شود ساختن بسیارى از اقلام و اشیاى دیگر صرف نمى کند» و هم او مى گوید: «از جانب دولت کوچک ترین اقدامى براى ترویج و ترفیع کار و پیشه انجام نمى گیرد و حتى برخلاف آن یک نظام نامعقول گمرکى واردات کالاهاى خارجى را به ضرر مصنوعات داخلى مملکت تشویق مى کند و از سوى دیگر در این مملکت جاده و وسایل ارتباطى وجود ندارد ذخایر فلزات در دل خاک مدفون مانده است ... نقایص ابزارها و ماشین ها و فقدان سرمایه و نرخ سرسام آور بهره و اعتبار را از خاطر دور نداریم...»
    راوندى در تاریخ اجتماعى ایران نوشته است: «ناگفته نگذاریم که حمایت سلاطین قاجاریه از مصنوعات داخلى پایه و بناى ملى و اجتماعى و اقتصادى نداشت و براساس وطن دوستى و حمایت از مصنوعات داخلى نبود و همین که اجانب رشوه کلانى مى دادند ورود کالاهاى خارجى آزاد مى شد و کارگاه هاى داخلى تعطیل مى گردید.»
    جالب است از قول کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران بخوانیم: «سیاست اروپا در ایران عبارت بود از صدور هرچه بیشتر کالا به ایران براى فلج کردن صنایع دستى و ما نوفاکتورى و جلوگیرى از صنعتى شدن کشور و صدور مواد خام از ایران و تبدیل ایران به یک کشور نیمه مستعمره.»
    نیازى به د ه ها فراز مشابه از نوشته هاى داخلى و خارجى نیست فقط در قرن بیستم است که صنایع کشور اندکى رو به رشد مى گذارند و جالب است بدانیم که در این دوران فرش دستباف ایران نه فقط هیچ گاه مانعى در برابر رشد صنعت نیست بلکه پابه پاى رشد صنعتى کشور حرکت کرده و سهم خود را با اشتغال در حدود ۲۵۰ هزار نفر در دورافتاده ترین نقاط کشور در رشد و توسعه ملى ایفا مى نماید.
    نهایت آنکه به اقتصاددانان محترم توصیه مى شود که به جاى حمله به کالاى بى دفاع و کم ادعایى نظیر فرش نظریات حمایتى و ارشادى خود را متوجه آن صنایع پیشرفته ملى بکنند که هنوز بعد از ۴۰ سال براى کوچکترین وسیله یدک تولیدات آنان باید دست نیاز به سوى بیگانگان دراز کنیم.
    
    
    
    گره اقتصاد کور بر سرنوشت فرش دستباف - قسمت دوم
    شیرین صوراسرافیل
    
    در طول مقاله بلند آقاى مومنى آنچنان مسائل مختلف و متفاوتى مطرح شده که به رغم آنکه مى توان برخى را نادیده گرفت متاسفانه از جواب به برخى دیگر ناگزیریم. در یک مورد خاص با کمال تاسف باید بگویم طرح برخى از مسائل اقتصادى (درست یا غلط) مسئله دیگرى است و درآویختن به برخى مسائل باب طبع روز و سیاسى کارى براى توجیه مطلب مسئله دیگرى است که به نظر نمى رسد چندان کار درستى باشد. اشاره من به بخشى است از دوره رضاشاه که به عنوان شاهدى بر مقاله خویش یاد کرده اند. البته من نیز نظیر ایشان و یا خیلى از کسان دیگر به دوره پهلوى و شاه اول و دوم بد گفته ام و به فرصت سوزى ها و خودکامگى ها و سرکوبگرى هاى آنها اعتراض کردم. در یک دوره تاریخى بین سال هاى ۱۳۰۸ تا اوایل دهه بیست به هر دلیلى خواه به گسترش رشد جهانى انگیزه هاى ناسیونالیستى و خواه به دلیل افزایش آگاهى ایرانیان نسبت به غفلت هاى گذشته و خواه به دلیل نگاه شوونیستى راسیونالیستى رضاشاه (که نظرى به آلمان نازى داشت) هنرهاى ملى ایران مورد حمایت قرار گرفت. هنرمندان برجسته اى در مدرسه صنایع قدیم (مدرسه قالى و هنرهاى زیباى بعدى) جمع شدند و تعدادى از شاهکارهاى بى بدیل هنر ایران را خلق کردند که به صورت فرش، خاتم و منبت و مینیاتور و غیره در کاخ هاى سلطنتى و امارات حکومتى جاى گرفت. تولیدکنندگان غالب فرش هاى آن دوره تجار شریف و میهن پرستى بودند که بعدها سرمایه خود را در پایه گذارى صنایع کشور به کار گرفتند. تاسیس شرکت فرش که نزدیک به چندین دهه خالق بسیارى فرش هاى زیبا و باارزش شد، یکى از دستاوردهاى مفید این دوره است. نکند ایجاد این بناها و تزئین آنها با هنرهاى ملى و بومى نوعى خیانت به صنایع ملى است و مى بایست که نظیر همان دوران قاجار، کاخ ها و امارات حکومتى از اشیاى ریز و درشت رومى و ترکى و مصرى و اروپایى پر مى شد. من ناچارم که به جناب مومنى سفارش کنم که اندکى از وقت خود را به خواندن تاریخ اجتماعى و فرهنگ این مملکت اختصاص دهند تا موانع بزرگ رشد و ترقى اجتماعى و فرهنگى کشور را در (سفرنامه ابراهیم بیک _ طالبوف _ بیدارى ایرانیان) و کتاب هاى دیگر مربوط به آن دوران بخوانند تا ببینند چگونه این ملت توانسته ذره ذره حیات فرهنگ خود را از دست حکام و فرمانروایان و متحجران داخلى و نه خارجیان نجات دهند و چگونه ما باید هنرى مثل فرش را روى چشممان بگذاریم که در آن دوره هاى سیاه جهل و تاریکى توانست بدون اتکا به هیچ نیروى خارجى و داخلى مسئولیت تاریخى خود را در نشان دادن توان و قابلیت ملتى تا به این سوى تاریخ بکشد.
    در نهایت بحث قسمت اول آقاى مومنى از دو گروه دیگر که تولیدکنندگان و تجار فرش هستند، یاد کرده اند با ویژگى هاى متفاوت که به نوع نگاه اقتصادى ایشان به این مسئله برمى گردد. اولاً معیار قضاوت هاى ایشان که در اول مقاله شان آمده است وضعیت فرش در دو دهه اخیر است که به یمن حضور (اقتصاددانان، سیاسیون، دولتیون، دلالان، قاچاقچیان، متقلبان، معتقدان به صنعتى شدن فرش، اشغال گرایان، انبوه سازان، صاحبان مجتمع ها و گروه هاى ریز و درشت دیگرى که انواع افکار و ابزار و وسایل ضدارزش را در فرش وارد کرده اند) به آنچنان روزگارى افتاد که هر کس سنگى بر آن مى زند و اینچنین است که در فرشبافى ایران تولیدکننده و تاجر فرش و صادرکننده از یکدیگر جدا شده و داراى منافع متفاوتى مى شوند. من از جناب ایشان خواهش مى کنم ضمن مطالعات ایران شناسى به وضع فرش دستباف در سال هاى دهه اول و دوم و قرن حاضر که بزرگانى چون عمواوغلى، عماد، ارجمند، تفصلى، هنرى، دیلمقانى، محتشم شورشى و غیره که هم طراح و هم رنگرز و تولیدکننده و هم فروشنده بودند و بعد هم سرمایه هایشان پشتوانه ثروت اقتصاد و صنعت این مملکت قرار گرفت توجه کنند. زمانى که نه به حمایت دولت نیاز بود و نه به نظریه پردازانى که فرش را مدرن کنند و نه دلالان و سودجویانى که رمق فرش را از درون و بیرون برکشند.  

نسخه قابل چاپ

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد