almascarpet

- we export carpet machine made

almascarpet

- we export carpet machine made

۳۵

گبه فارس

پیشگفتار

 در این پژوهش که توسط یک گروه دانشجویی در رابطه با موضوع شناخت گبه فارس اطلاعاتی  گردآوری شده است لازم می دانیم از کلیه افرادی که در این تحقیق ما را یاری کرده اند، خصوصا استاد گرامی آقای عبدالله احراری تقدیر و تشکر به عمل بیاوریم. و نیز از هنرمند گرامی خانم صدیقه گلستانی بابت راهنمایی های مستمر ایشان سپاسگزاریم.

 هانیه عالمی وسارا یارمحمدی

         فهرست مطالب                                                    

فصل اول:

مقدمهبیان مسئله

پیشینه تاریخی

 فصل دوم:

نوع تحقیق

روش تحقیق

فرضیه تحقیق

اهداف تحقیق

 فصل سوم:

موقعیت جغرافیا

ریشه یابی گبه

شناخت گبه

گبه در چه منطقه ای و توسط چه کسانی بافته می شود

شناخت طرح و نقوش گبه های عشایر و ایلات فارس

توجه به نقش شیر در گبه های شیری

رنگ امیزی گبه

رنگهای مصرفی در گبه

مواد اولیه مصرفی در گبه

وسایل وابزار مورد نیاز گبه ونحوه بافت ورجشمار ان

استاندارد واندازه ها درگبه

تفاوت اصلی گبه باقالی

انواع گبه

 فصل چهارم:

تجزیه وتحلیل یافته ها

 فصل پنجم:

پیشنهاد وجمع بندی

   چکیده تحقیق:

 برای شناسایی هر شخصی ،شناسنامه ای وجود دارد، که هویت او را نشان می دهد.

برای شناسایی فرهنگی ما به دنیا مشخصترین وسیله، هنر قالی بافی ایران است، که با شناخت و وسعت بخشیدن به این هنر می توان در حفظ این سرمایه ملی کوشید.

ما در این پژوهش به شناخت یکی از دستبافت های عشایر فارس به نام گبه می پردازیم. گبه نیز خود جایگاه خاصی در توسعه اقتصادی و فرهنگی دارد. به دلایلی که ذکر شد(هویت ملی _ برای توسعه بیشتر اقتصادی و فرهنگی)شناخت گبه را از لحاظ رنگ آمیزی، طرح، نماد و سمبل هر نقش و اسلوب بافت مورد پژوهش قرار داده ایم.

 واژگان کلیدی

قالی-گبه- رج شمار- خودرنگ-دندانه-رنگدانه

  مقدمه:

 هنر برتر از گوهر آمد پدید.

ایران سرزمین فرهنگ، ادب و جایگاه هنر والای انسانی است. یکی از زیباترین هنر ایرانیان، هنر قالی بافی آنان است، که با ذهن خلاق خود و با روح پاک و سرشار از عشق گره گره و رج به رج می بافند.

ما به عنوان یک ایرانی وظیفه داریم که، با این هنر اصیل خود آشنایی کامل داشته باشیم تا روز به روز زیباتر ومرغوبتر به جهان عرضه شود. برای پیشرفت و ترقی آن از هیچ تلاشی فرو گذار نباشیم. هر نقطه از این سرزمین دارای دست بافته های خاص و منحصر به فردیست،که فارس یکی از این مناطق می باشد و شامل بافته های متنوع و گوناگونی است.

گبه یکی از دستبافت های ایلات و عشایر فارس که در عین ضخیم و درشت بودن دارای زیبایی خاصی می باشد. هارمونی رنگها و نقوشی که هر یک از آیین و اعتقادات و زندگی کوچ نشینی آنها سر چشمه می گیرد به این دستبافته جذابیت و زیبایی فوق العاده ایی بخشیده.

تولید قالیها وزیر انداز های ایلات و عشایر بالاخص گبه نباید در محدوده زمان و مکان قرار بگیرد، بلکه با شناخت بیشتر می توان تولید آن را در آینده با شرایط و ویژگی های بهتری به جهان عرضه کنیم.

    فصل دوم

 نوع تحقیق:

به لحاظ اینکه این پژوهش از طریق اسنادی ومصاحبه جمع اوری شده است،این نوع تحقیق را توصیفی گویند.

 روش تحقیق:

این پژوهش از طریق :

1-مطالعات کتابخانه ای:که دراین قسمت یافته ها، ازمقالات وکتابهایی که در مورد گبه نوشته شده است ،جمع اوری شده است.

2-مطالعات اینترنتی: مطالعات مقالات سایتهای خارجی وداخلی فرش،در مورد موضوع مورد نظر

3-مصاحبه

 فرضیه تحقیق:

1_ طرحها و نقوش گوناگون گبه ایلات و عشایر فارس ارتباط تنگاتنگی با زندگی کوچ نشینی، اعتقادات و آیین های آنان دارد.

2_ بیشتر رنگهایی که در گبه های فارس دیده می شود رنگهایی شاد و تند است.

3-نقش شیر از اهمیت بسزایی در بین عشایر برخوردار است.

 اهداف تحقیق:

شناخت دستبافته های ایلات و عشایر فارس به نام گبه از لحاظ اسلوب بافت، رنگ و طرح و شناخت نماد ها و در نقوش آنها.

 فصل سوم

 موقعیت جغرافیایی:

استان فارس در نیمه جنوبی کشور واقع شده است.

فارس حدود 133 هزار کیلومترمربع است وتقریبا 1/8 درصد مساحت کشور را تشکیل می دهد.مرکز استان،شهر شیرازاست.

استان فارس از قسمت شمال به استان اصفهان ویزد،ازجنوب به استان هرمزگان واز شرق به استان بوشهر وچهارمحال بختیاری ختم می شود.

اب وهوای فارس درشمال سردسیر،درنواحی مرکزی زمستانها معتدل وبارانی وتابستانهایگرم وخشک،در جنوب وجنوب شرقی زمستانها معتدل وبارانی وتابستانها بسیار گرم می باشد.

زبان اکثریت مردم فارسی است،اما عشایر ترک زبان (ایل قشفایی)به ترکی وعشایر عرب زبان (ایل عرب) به عربی صحبت می کنند.

در قسمت جنوب این استان رودخانه ها کم وبه علت شور بودن اب انها،ساکنان ان بیشتر ازقناتها،چاهها وچشمه ها برای مصرف وشرب استفاده میکنند.گرچه نواحی داخلی استان فارس کوهستانی است ولی دارای دره های پراب وحاصلخیز وهوای بسیار مطبوع دارد.

   ریشه یابی نام گبه:

فرهنگ نویسان معاصر اکثرا کلمه گبه را در کتاب لغات خود گنجانده اند. اما به مآخر آن و این که این واژه را از کجا بر داشته اند، اشاره ای نکرده اند.

مرحوم دهخدا گبه را فرشی با پود های بلند ذکر کرده، که تعریفی به جا است.

فرش شناسان معاصر هم برای تعریف گبه تلاش هایی کرده و برای بیدار کردن ریشه این واژه، راه های دور و درازی پیموده اند. گاه آن را به زبان عربی متصل کرده و آن را مترادف معنای قبیح شمرده اند. گروهی هم آن را با واژه (گایر) لغتی از اوستا ریشه دانسته  اند و با معنا کردن قبیح به معنای معمولی و زشت و گایر به معنای حفاظ به نتایجی هم دست یافته اند.

در گذشته های دور تر هم واژه گبه کاربر داشته، اما کاربرد داشته، اما کاربری آن مستمر و مداوم نبوده است.

برای اولین بار این کلمه در فرمانی که شاه طهماسب برای پذیرایی از همایون شاه پادشاه مغولی هند صادر کرده بود، دیده شده وآن در سال 1540 بود. از این سال تا اوایل قرن 20 دیگر از کلمه گبه نشانی نیست، حتی در برهان قاطع که فرهنگی فارسی نسبتا جامعی از قرن 17 است نشانی از گبه دیده نمی شود.

در خصوص کاربری عنوان گبه در کشور های دیگر در خارج از مرز های ایران و برخی از کشور های همجوار این واژه یا مشابه آن شناخته شده است.

(از جمله در عثمانی(ترکیه امروزی)نوعی زیرانداز وجود داشته که به آن (کبه) گفته می شود.

به این ترتیب می توان تصور کرد که واژه (کبه) تحریفی از (گبه) بود، و تغییر حرف (گ) به (ک) به سبب ناتوانی ترکان آن دیار در تلفظ صحیح است. با این وجود آنچه را که عثمانیان گبه می گفته اند با آنچه در ایران گبه شناخته می شود، تفاوت بسیاری دارد. به این معنا که نام کبه در عثمانی به نوعی فرش هنری اطلاق می شود که پرز به آن وصل می شود، این واژه در زمان سلطان سلیمان کاربرد داشت اما بعد ها به فراموشی سپرده شده است. علاوه بر عثمانی، واژه گبه در کشمیر هم کاربرد دارد منتها در این دیار گبه به نوعی فرش که هیچ ارتباطی با گبه ایران ندارد و نوعی تکه دوزی سوزن دوزی شده است، گفته می شود.

برخی فرهنگ نویسان گبه را فرشی کلفت شمرده اند و آن را با (خرسک) یکی دانسته اند. مسئله ای که باید خط بطلان بر آن کشید، خرسک، گبه نیست. ایرانیان به بد نقشه و ارزان خرسک می گویند. این گونه فرش ها  در همه جا ساخته می شوند و هیچ گونه ویژگی ساختاری ندارد. برخی نیز خرسک را به عنوان شاخه ای از گبه های بختیاری رواج داده اند.(14-9)

    شناخت گبه:

گبه نوعی قالی گره بافته ودرشت بافت است،با پرزهای بلند که یک تا سه سانتی متر خواب دارد،وتعدد پودهای گبهکه بین 3 تا 8 پود است باعث نرمی فراوان ان می شود.

این بافته در قطع قا لی وقا لیچه توسط عشایر وایلات لر وقشقایی بافته میشود وجنبه خود مصرفی دارد.

طراحی ونقش پردازی وحتی رنگ امیزی گبه از قالی وقالیچه جداست وتابع قواعد وسنتهای خاصی است.طرحها ونقشهای گبه تماما ذهنی بوده وبیشتر طرحهای هندسی رادر بر می گیرد.ساده کردن خطوط وشکل هندسی دادن به خطوط از جمله خصوصیات مهم گبه بافی در ایران است که باگذشت زمان در شکل تازه ای انجام می گیرد.نقش گبه گریز ازتکرار است وبدیع وبرخلاف نقوش طراحان شهری که بر تکلف ومحافظه کارانه است مستقیما از طبیعت الهام می گیرد.

نقش گبه وخصوصیات ان را فقط وفقط زندگی ایلیاتی وعشایری تعیین کرده است ومی کند واین همان اصالت گبه است.در گذشته بافت گبه عمدتا به قصد مصرف خانواده وفرش کردن خیمه وخانه بوده استنه به عنوان ارمغان وفروختن به دیگران وبه هیچ وجه جنبه تجاری وفروش نداشته و به همین سبب خیلی کم بافته می شد وچون بافت به منظور استفاده شخصی بوده است پس از محدودیتی برخوردار نبود وبافندگان در بافتن نقشهای مختلف دستشان باز بوده است.گبه های درشت بافت بر روی قالیچه در وسط چادر برای زیر پا انداختن استفاده می شده،گاهی به دلیل پود فراوان و در نتیجه نرمی گبه وخواب بلند پشمها وپودهای اضافه سبب می شد که از گبه به عنوان پتو وروانداز هم استفاده شود ،این کار البته در خارج از چادر ودر مواقع خاصی نظیر سفر انجام می گرفت.(13)

ریشه گبه را به این علت بلند می گیرند تا بین رج ها به سبب استفاده زیاد از پود کلفت فاصله ای ایجاد نشود،وبرای پر گوشت بودن وذرتی نبودن گبه از پرزهای بلند کمک می گیرند.گبه بیشتر به روش ((فارسی باف))بافته می شوداما روش ((ترکی باف))هم در بین ایلات وعشایر به ندرت دیده می شود وگبه ها بر روی دارهای افقی (زمینی) بافته می شود.گبه کاملا ازتار وپود تاریشه ها ازجنس پشم است ومهمترین افت ان بید است .گبه های مرغوب از جنس پشم بهاره می باشد وپشمها توسط دست ریسیده می شوند وبه روش طبیعی وگیاهی رنگ می شوند واینگونه رنگهای شیمیایی بسیار با دوام ودارای ثبات ودرخشندگی زیادی است.

واحد بسته بندی گبه بقچه می باشد ودر هر بسته 2 تا 4 تخته گبه گذاشته می شود.(9)

  گبه در چه منطقه ای و توسط چه کسانی بافته می شود:

گبه از نظر اصالت می توان گفت:ایلات وعشایر استان فارس از اولین پیشقدمان گبه بافی به شمار می ایند که قدمت گبه بافی در استان فارس به بیش از صد وپنجاه سال می رسد.

 استان فارس دارای سه گروه عشایری می باشد:1- ایل قشقایی 2- ایل خمسه 3- ایل ممسنی

که جزء این عشایر که در استان فارس ساکن می باشند عشایر بختیاری هم گبه باف بوده اند.

عشایر ایل قشقایی شامل شش تیره و حدود 9 طایفه است.

1و2- ایل کشکولی بزرگ و کوچک

3- ایل شش بلوکی

4- ایل دره شوری

5- ایل فارسی مدان

6- ایل عمله قشقایی

عشایر ایل خمسه شامل پنج تیره مهم:

1- بهارلو

2- نفر

3- عرب

4- اینالو

5- باصره

عشایر ایل ممسنی شامل چهار تیره:

1-بکش  

2-رستم

3-دشمن زیاری

4-جاویدی

اما در بین این سه ایل بزرگ که دراطراف استان فارس ساکن هستند ایل قشقایی پر سابقه ترین کسانی هستند که در گبه بافی شهرت دارند.(13-9-7)

 شناخت ایلات قشقایی که به گبه بافی مشغولند:

طایفه عمله:

تیره ای هستند که مردمان کاری و زحمتکش دارندودستبافته های این ایل از مرغوبیت بالایی برخورداراست وگبه های انان بسیار مرغوب است،مخصوصا گبه های سبز ترنج در ایل تکه بازلو

از طایفه عمله ونیز درمیان قشقایی ها گبه های تیره ارد کپان از طایفه عمله بسیار زیبا واز معروفیت خوبی برخوردار است.شیوه بافت انها ترکی وفارسی است،گبه ها بر روی دارهای افقی

(زمینی)بافته می شود.(طرح شیروتصویر نادرشاه وطرحهای تخت جمشیدی درایل تکه بازلو بافته می شود)محل استقرار این طایفه در اطراف لار،فیروزاباد،خونچ،دیرم وقسمتی ازمنطقه فراشوند وقیروکارزین می باشد.ومحل استقراردر ییلاق اطراف اباده،اس وپاس وخسروشیرین می باشد. 

 ایل کشکولی بزرگ وکوچک:

 به زبان ترکی صحبت می کنند ،کاملا به سبک چادرنشینی زندگی میکنند ومدام در حال کوچند .     زندگی انها ازطریق دامداری ودامپروری و فروش دستبافته ها تامین می شود وقالیچه های        انها بسیار معروف است. در گبه بافی از شهرت خاصی برخوردارند. نوع بافت انها فارسی         وترکی بوده وازرنگهای شفاف وروشن استفاده می کنند،پشمهای مورد مصرف در دستبافته ها   توسط دست ریسیده می شود و رنگرزی خامه ها به روش طبیعی با رنگها ی گیاهی انجام می شود. چله کشی به روش فارسی و ترکی  بر روی دارها ی زمینی افقی انجام می شود، جنس چاهها،پودها وخامه ها از پشم است. این طایفه در گبه بافی پس از طایفه عمله معروفیت دارند. معروفترین طرحها ی این طایفه طرح شیرتک یا جفت شیر می باشد و دیگر طرحها ی هندسی در

بافت گبه های این طایفه مرسوم می باشد.

قشلاق طایفه کشکولی بزرگ در منطقه ماهو میلاتی در جنوب ممسنی می باشد. ییلاق این طایفه در شمال غربی استان فارس اطراف کاکال، کمهر، در کل شمال غربی استان فارس می باشد.

قشلاق طایفه کشکولی کوچک اطراف قیر کارزین ، دهستان هنگام، جنوب غربی فیروز اباد ،خونچ و روستای زاخویه و روستای جگردان می باشد. ییلاق طایفه کشکولی کوچک در جوار طایفه کشکولی بزرگ در اطراف کمهر می باشد.

   طایفه دره شوری:

دستبا فته های انها بسیار مرغوب است. معمولااز گره ترکی در بافته ها ی خود استفاده می کنند و در گبه بافی از تبحر خاصی بر خوردارند. و گبه ها یشان کلا از جنس پشم می باشد ونوع انها به روش فارسی است که بر روی دارهای افقی بافته می شود.

این طایفه در گبه بافی پس از دو طایفه عمله و کشکولی قرار دارد، طرح و نقش گبه های این طایفه بسیار متنوع می باشد. از معروفترین تیره های این طایفه می توان تیره شکر لو،ایزد لو، ایمانلو، نره ای ها وزاهدی ها را نام برد.حدودا در منطقه چنار شای جان یا کازرون هستند. قشلاق شان در اطراف کازرون و نزدیک بوشهر و برازجان می باشد. ییلاق انها درقسمت سرد سیر اطراف کوه اپادانا و منطقه یاسوج می باشد.

 طایفه شش بلوکی:

در گبه بافی مشهورند گویش انها ترکی است و در دست بافته ها ی خود از گره ترکی استفاده می کنند.پس ازطایفه دره شوری طایفه شش بلوکی درگبه بافی مهارت زیادی دارند.گبه های تحت عنوان شورباخورلو بسیار معروف است.در اطراف شهرستان اباده ساکن می باشند وجز گبه های

تیره شورباخورلو،تیره هیبت لووتیره دوقزلو ازطایفه شش بلوکی دربافت گبه بسیار معروف می باشند.درفصل سرما به منطقه فراشوند ودهستان دوجگال ومنطقه دیرم ودشت پلنگ که درکل قسمت جنوب غربی بخش فراشوند کوچ می کنند ودر فصل گرما به منطقه اباده وخسروشیرین ومنطقه اس وپاس کوچ می کنند.

 

 

طایفه فارسی مدان:

این طایفه که در گبه بافی پس از طایفه شش بلوکی قرار دارد وگبه های این طایفه همانند طوایف دیگر معروفیت چندانی ندارد.دستبافتهای دیگری در این طایفه بافته می شود،اما گبه که جزویکی از دستبافتهای این طایفه می باشداز معروفیت ومرغوبیت بالایی برخوردار نیست.

قشلاق این طایفه در اطراف برازجان وبوشهر همسایه وجوار طایفه دره شوری میباشند.در فصل

ییلاق این طایفه در اطراف اپادانا وقسمتهای شرق یاسوج کوچ میکنند.

استان فارس از گذشته بسیار دور یکی از مهم ترین و بزرگ ترین مراکز ایل نشینی به شمار می رفت . ایلات قشقایی ، خمسه، ممسنی  و بختیاری به بافت گبه اشتغال داشتند و بهترین گبه ها کار ترکان قشقایی فارس می باشد که خارج از کشور از اعتبار خاصی برخوردار است. سرزمین فارس یکی از بخش هایی است که محل زندگی عشایر می باشد و بیش از دو سوم از سرزمین فارس محل زندگی عشایر و ایلات مختلفی است که در طول سالیان دراز در این منطقه گرد هم جمع شده اند. از ایلات مهم مسکون در فارس ایلات قشقایی ، خمسه ، ممسنی ،بختیاری می باشند که در نقاط کو هستانی پراکنده شده اند. (13-11-9)

 شناخت طرح و نقوش گبه های عشایر وایلات فارس :

طرحهای رنگارنگ بعضی از گبه ها ،نقاشی بعضی از نقاشهای معاصر رابه خاطر می اورد.

این مقایسه ضمنا دلیلی بر این نیست که یک هنر از هنر دیگر ملهم باشد،بلکه این،توجه شخص را به تصاویرساده ای که بافندگان فارسی وبعضی از نقاشان غربی به کار برده اند، جلب می نماید.(16)

مهمترین واصیل ترین گبه ها منحصر به ایل قشقایی است وجزء انها ایلات ، خمسه و ممسنی و عشایر ایل بختیاری هم گبه بافی می کنند و اینکار دیگر منحصر به ایل قشقایی نیست  ، علت ان هم این است ،ایلات دیگر که در جوار گبه با فان بوده اند گبه را از فرا می گرفتند وشاید بتوان گفت علت دیگر ان ازدواج بین اقوام ترک زبان قشقایی با اقوام لر زبان بختیاری بوده اند ، از این رو گاه گبه در ایلات بختیاری هم بافته می شد و شاید زمانی از طرح گبه برای بافت خرسک هم استفاده می شد و بالاعکس و... .(9)

احتمالا منبع الهام گبه های فارس ،از گلیمها و سفره های ارد در ان ناحیه می باشد.

طرح وترکیب بیشتر گلیمها وگبه ها خیلی به هم شبیه هستند. نکته مهم در گبه ها اینست که معمولا نقش وطرح ان از پیش فکر نمی شود وزاییده تخیلات بافنده است ،وبیشتر به طور ذهنی

بافنه می شود.(16)

مهمترین طرح نقش که در بین تمام ایلات و عشایر وجود داشت واز ان به فراوانی استفاده می نمودند طرح شیر بود که گاه به صورت تک شیر ،یا جفت شیر و یا به صورت شیر خورشید در گبه ها استفاده می شد و تنها طرح مشترک تمام کسانی بود که گبه باف بوده اند و شاید بتوان گفت طرح  مشترک بین گبه و خرسک نیز بوده است. گبه ها با نقشهای شیر و شاید با نقشهای گل گبه ، حوض گبه ، گبه خشتی ، وطرحهای هندسی  بیشتر برای بزرگسالان وخوانین ایل و یا برای هدیه به بزرگان ایلات و یا هدیه به سردمداران مملکت بود.

نقش فرش پردامنه بختیاری ها که ا لهام گرفته ازطرحهای قشقایی ومقداری الهام گرفته از کوبیسم ونقشهای کوبلن فرانسه است شاید بتواند دلیلی باشد برای اثبات این مطلب که قشقایی ها وبختیاریها از طرحها ونقشهای یکدیگر الهام می گرفتند ودر دستبافتهای خود استفاده می کردند.

بیشتر طرحهای مورد استفاده از گبه،ذهنی وهندسی والهام گرفته از طبیعت ومحیط اطرافشان بود.درارایش واجزاواشیا در گبه ها بیشتر از طرحهای حیوانات پیرامون ودور اطراف خود عشایراستفاده میشود وهر حیوان سنبل ونماد خاص خودرا دارد.واز حیوانات مثل جغد وگربه سیاه و حیوانات افسانه ای مثل سیمرغ اژدها در بافت گبه مرسوم نیست.مهمترین طرح و نقشه گبه ها ی عشایرقشقایی عبارتند از:

1-طرح شیری

2-طرح خشتی

3-طرح حوض گبه

4-گل گبه

5-طرح ایلاتی

6-طرح درختی

7-طرح هندسی

8-طرح ابرش

9-طرح چهار فصل

10-طرح اردک(13-11-9-5)

دستبافته های کوچ نشینان قشقایی باغهای بافته ای را می ماند در نهایت ظرافت ودقت،زبان باز می کنند واز طریق نمایش نقشها تاریخ قومی وقد مت فرهنگی و قلمروذوق این کوچندگان را

بازگویی نمایند.هر یک از بافته های عشایری دارای نقشه قومی و تاریخی است به همین دلیل بافته های بلوچ و ترکمن افشار و قشقایی به آسانی از هم شناخته می شوند. طرح های کل و گیاه و نقش مایه های مربوط به ستارگان در دست بافته های عشایری لر و بختیاری مکرر به چشم می خود. گبه قشقایی سه ویژگی بارز دارد، شیر رام شده(دست آموز) و قلاده بر گردن که اغلب به سگ شباهت دارد. ستاره هشت پر که نشانه و جانشین خورشید است، نقش مایه باستانی مرغ و درخت که به شیوه ای دلپذیر بافته شده است.(13)

 طرح شیر :

محبوبترین و بهترین نقش در پیش عشایر استانهای جنوب غربی ایران نقش شیر است که در ایران باستان و هم در فرهنگ اسلامی جای والایی داشته و دارد. شیر در مذهب شیعه به شجاعت و متانت و قدرت و دیگر صفات و خصلتهای مثبت به حضرت علی امام اول شیعیان نسبت داده می شود و احترام خاصی نزد ایرانیان و شیعیان دارد . و نظریه دیگری که وجود دارد مبنی بر این که در فارس شیر زیاد بوده و چون با گذشت زمان نسلشان منقرض شده و چون قشقایی ها از نقوشی که در دستبافته های خود استفاده می کردند از طبیعت اطرافشان الهام می گرفتند ،یعنی طبیعت گرایی که در ذات بافندگان وجود داشته شیر نیز در نزد قشقایی ها دارای اهمیت بوده ، به همین علت انان از نقش شیر استفاده کردند. (9-5)

به نظر می رسد توجه به نقش شیر بیشتر از ان جهت بوده است که یکی از صفات حضرت علی (ع)( شیر خدا) بوده و در شجاعت و شهامت او را همواره به شیر مثال زده اند. همچنین این حیوان پر قدرت وشجاع از دیر باز هماورد شاهان بوده و همچنین وجود نقش شیردر بناها و ظروف ومنسوجات که از جمله نمونه های بارز ان را می توان در نقوش تخت جمشبد و ظروف ساسانی و در قالی های شکارگاه ، همه جا شیر را در جدال با دلاوران می بینیم. در فرهنگ ایرانیان شیر سمبل شوکت و جلال وقدرت و عظمت بوده است. نقش شیر در نزد لرها و ترکان قشقایی متداول بوده است. بافندگان عشایر هر یک به طور نا مکرر به این مظهر صولت وشجاعت پرداختند.(البته نقش شیر با فراوانی این حیوان در منطقه کامفیروز و دشت ارژن فارس که تا اوایل قرن گذشته نسل ان باقی بود هم بی ارتباط نیست ). به طور کلی میتوان گفت که شیر از زمان های قدیم مورد علاقه ایرانیان به خصوص مردم فارس بوده است، و از طریق سکه ها، مهرها، شیر سنگی و سایر نقوش بستگی خود را به گذ شته حفظ می کردند .این بستگی با گبه های شیرین داخل چادر وزندگی عشایری راه یافته است. همین مسائل سبب شده است که زنان قالی باف عشایر ان را سمبل مناسبی برای زینت بخشید ن به گبه های خود کنند.(13)

 اهمیت تاریخی طرح شیر:

شیر از دوران ما قبل تاریخ به بعد بخصوص در دوره های تاریخی  یعنی هخامنشی به بعد سمبل قوم ایران است. همانطور که در بنای تخت جمشید یا ( پرسپولیس ) در زمان هخامنشیان نقش شیر سمبل و نگاهدارنده و نشانه قدرت ، ابهت، صلابت ویکه تازی مختص این حیوان و خانواده گربه سانان بزرگ چون ببر، پلنگ و غیره بوده به عنوان مثا ل در زمان حکومت هخامنشیان بر بخش عظیمی از سرزمین خشایارشاه والیان و حاکمان ایرانی در مصر را با علامت شیربه دیگر حکام معرفی می نمودند . که بطور کلی در مصر شیر را نشانه و سمبل ایرانی می دانستند . به همین ترتیب بعد از دوره هخامنشیان در دوره ساسانیان شیر به عنوان نگهبان اصلی مهر یعنی خورشید به عنوان میترا به کار برده میشد، که در زمان محمد علی شاه قاجار نقش شیر در وسط پرچم ایران به کار برده میشد. از این رو می توان نتیجه گرفت نقش شیر ، از اهمیت ویژه ای نزد ایرانیان بر خوردار است و اینگونه نقش که در گبه ها بکار برده میشد به همین دلایلی بود که ذکر شد و بیشتر عشایر علاوه بر قشقایی ها از این طرح استفاده میکردنند و شاید بتوان گفت نقش مشترکی بود که تمام بافندگان عشایر ، هم قشقایی و هم بختیاری و همچنین ایل خمسه که در همسایگی غربی ایل قشقایی در سردسیر یعنی کهکیلویه و بویر احمد همسایه شمالی چهار محال بختیاری و همسایه شرقی ایل خمسه در دست بافت های خود از نقش شیر استفاده می کنند.(13-9-5)

  طرح خشتی یا قابی شکل:

این نقش شامل طرحهایی است که متن باریک به صورت منظم به چند قسمت به شکل قاب تقسیم شده هر قاب ممکن است به طور جداگانه طرحی همگون وهماهنگ با دیگر قابها داشته ویا با انها متفاوت باشد. نقشهای بکار رفته در داخل قابها،طرحهای هند سی،طرح درخت گل ومرغ وخاتم کاری است ونگاره های ستاره ای شکل تزئین کننده حاشیه های قابهاست.این طرحها به صورت هندسی بوده وانواع ان عبارتند از :طرح جوشقانی، قاب قرانی، لچک وترنج.طرح خشتی می تواند

به صورت شطرنجی سیاه وسفید ودارای طرحهای کوچک وهندسی در هر شطرنجی باشد.بافنده  طرح شطرنجی بر طبق وضعیت زندگی روزانه خود،رنگ سفید یا سیاه استفاده می کرد که رنگ سفید نشانه ان است که ان روز،روز خوبی برایش محسوب می شود واگرروز بدی داشته ازرنگ سیاه استفاده می کرد،وشاید در طرح شطرنجی چند رنگ سفید ویا چند رنگ سیاه پشت سر هم قرار می گرفت.

 

طرح حوض گبه:

نقش بکار برده شده در ان به صورت ترنجی در وسط که گلی را نشان می دهد که از اطراف ان گل برگها وگل ها وغنچه هایی منشعب می شود.که در فارس معمولا به ترنج حوض گفته می شود این نقش رابه این علت حوض گبه می گویند چون در فارس ترنج را حوض وقشقایی ها ان را گول می گویند،ومعمولا جایی پست یا گودا لی است که اب در ان جمع می شود وچون حوض در وسط حیاط خانه های قدیمی بود،از این رو به ترنج حوض هم می گویند.

 طرح گل گبه:

 نقش گل رز را در گبه طرح گل گبه می گویند که در متن وزمینه ان از گلهای سرخ رنگی که برگهای سبز رنگ داشتند تشکیل می شد ونقوشی در حاشیه داشته است که رنگ گلهای ان متفاوت از رنگ متن وزمینه است.

  طرح ایلاتی:

این طرح که در میان ایلات وعشایر رواج داشته ودارد واز محیط طبیعی پیرامون خود الهام می گیرند،ان را به صورت نقشی در تار وپود گبه بافته اند.این نقش کلا ذهنی است ودر گبه وقالی ،

جاجیم وگلیم بافی مورداستفاده قرار می گیرد.این طرح بیشتر در میان قابهای لوزی،دایره،مربع،

مستطیل وبیضی است که هریک با طرحهای ایرانی مانند گل،درخت،گیاه تزئین شده است.اکثر طرحهایی که در بافت ایلاتی به کار برده می شود،اشکال هندسی وبه صورت ذهنی توسط بافنده

بافته میشود وهر طرح همراه با رنگ امیزی متفاوت ومخصوص خود متعلق به فرهنگ خاص ایلات وعشایری است.انواع طرحهای ایلاتی عبارتند از:1-ایلاتی قشقایی 2-ایلاتی لری 3-ایلاتی کردی 4-ایلاتی هیبت لو 5-ایلاتی تفرش بختیاری

   طرح درختی:

نقش این طرح بیشتر از درختان سرو،گل وبرگ وحیوانات می باشد،درخت درزندگی ادمی همیشه دارای اهمیت بوده زیرا بااستفاده از درخت می توانستند نیازهای خود راتامین کنند وان را به شکلهای مختلف مورد استفاده قرار دهند درجاهایی که درخت کم بود وافراد ان مرز وبوم تصویر ان رابر روی صنایع دستی ودستبافتها میافرینند که بیشترین نقشها در دست بافتهایی چون قالی  وگبه به وجود امده دراین میان درخت سرو وبید مجنون مورد استفاده عشایر قرار گرفته است که سرو مظهر شادی وشادمانی وبید مجنون مظهر حزن واندوه بوده است انواع این نقوش عبارتند از طرح درختی،طرح جانوری ترنج دار،طرح سروی،طرح گلدانی،طرح سراسری ولچک وترنج.

   طرح هندسی:

در این نقش که از اشکا ل هندسی لوزی،مثلث،بیضی ومربع استفاده می شده است که گاه به صورت ذهنی هم بافته می شده از جمله این طرحها میتوان جوشقانی،طرح بندی قابی،طرح محرمان،طرح ستاره،طرح خاتم شیراز وطرح ختایی را نام برد.

  طرح ابرش:

لفظ ابرش عربی است که به زیورهای رنگارنگ اطلاق می شود که برای تزئین واراستن روی اسب به کار برده می شد.این رنگها که به صورت رگه دار وسایه روشن است ودر اصطلاح ابرش گفته می شود والهام گرفته از مزارع جو وگند م است زیرا زمانی که در مزرع باد می وزد نمای

خوشه های جووگندم به صورت سایه روشن است این طرح بسیارساده وگاه در زمینه،ازطرحهای کوچک وهندسی استفاده می شود ابرش بافی بیشتر در زمینه وگاه در حاشیه مورد استفاده قرارمی گیرد.

  طرح چهار فصل:

این طرح که نقش ان فصلی ازسال را نشان می دهد بدین صورت که از مناظر گوناگون طبیعت برای نشان دادن فصل مورد نظر در گبه بافته می شود.

ایل قشقایی از دست بافتهای بسیار مشهوری برخوردار می باشد که مورد تحسین جهانی واقع شده است، قالیچه های ایل قشقایی ترکی بافت می باشد.(13-9-4-3)

 طرح اردک:

طرح اردک نمایشگر تکراری وقرینه ایست که در هر ردیف شبیه نقش گلدان تکرارشده است  و

تمام زمینه را می پوشاند، این نوع نقش صرفا بافت یکی از طوایف کوچک ایل قشقایی به نام

((شورخانی)) است که معمولا تابستانها در اطراف اباده ییلاق می نماید.

طرح دیگری که نوعی گبه قشقایی ولر دارای پود نخ می باشد وحالت محکمتری دارد ونقزش

پرندگان برنگ ابی ونسترن وسنگ وگلها برنگ نارنجی ،قرمز، صورتی وسبز بافته شده اند،

شاهکاری از نوع گبه است.(16)

۳۲

فرش دستباف ترکمن، چالشها و راه حلها

فرش آئینه ای زنده از فرهنگ ترکمنها در طول تاریخ و از جمله نشانه های فرهنگ و تمدن عمیق و تنومندی است که نه تنها در مقابل هجوم بیگانگان و اقوام مختلف داخلی و خارجی سخت و مقاومت کرده بلکه به گونه ای رفتار نموده، فرهنگ تحمیلی بیگانه را در خود حل کرده است و به آن سیمای ترکمنی بخشیده تا آنجا که تاریخ یاد می کند، ترکمن با فرش و فرش با ترکمن شهرت داشته است. فرش همچون درختی است که ریشه در ژرفای خاک صحرا و شاخه ای در بلندای کوههای البرز و سایه بر سر مردمی وارد می کند که قرنهاست از نسلی به نسل دیگر انتقال داده و به همراه خود حمل کرده و با آن زندگی می کنند و با آن انس و محبت دارند.
فرش ترکمن با وجود گسترش صنایع ماشینی همچون فرش کاشان یا اصفهان که بستر دلپذیر انسانی را مورد هجوم و یورش قرار داده، جایگاه طولانی و خاص خود را در کانون خانواده حفظ کرده، چرا که کیفیت استثنائی این کالای نفیس و لوکس موجب گذر آن از مرزهای تاریخ به زمان حال شده و به آینده نیز امتداد خواهد داشت. در این مقاله سعی می کنیم چالشهای فرش دستباف ترکمن را به تصویر بکشیم و جنبه های مختلف آن را از دیدگاه هنر و اقتصاد مورد ارزیابی قرار دهیم؛ سپس راه حلهای رشد و توسعه آن پیشنهاد می دهیم بدان امید که مورد استفاده دست اندرکاران این صنعت گهربار قرار گیرد.
فرش در قالب هنر و اقتصاد:
اگر فرش را یک زیر انداز معمولی قلمداد کنیم در قالب تئوریهای اقتصادی می گنجد و اگر شاهکارهای منحصر به فرد طراحان بزرگ آن را به میان آوریم جز یک اثر هنری در تعریف دیگر نمی گنجد. با این دو تفسیر اگر فرش دستباف با الهام از هنر در عرصه تولید قرار گیرد به مرور اثر هنری خود را از دست می دهد کما اینکه امروز نقشهای فرش ماشینی کپی همین فرشهای دستباف ترکمن است. در یک نتیجه گیری چنین ترسیم می کنیم که یک ارتباط درستی بین هنر و اقتصاد بوجود آوریم زیرا در جهان امروز عرضه و تقاضا از اراده انسانی و بر اساس مکانیزم بازار است و چرخهای عظیم و غول آسای صنعت لحظه ای از چرخش باز نمی مانند و بهترین آثار هنری و خلاقیتهای بشری بر مبنای مطالعات اقتصادی ارزیابی می شود. حال برای ایجاد تفاوت بین هنر و اقتصاد چه باید کرد و چه تدبیری اندیشید، اگر هنر جایگاه خود را در دنیای پر رمز راز فرش از دست دهد، اقتصاد حاکم خواهد شد و در صورتیکه اقتصاد غالب باشد پس از مدتی ارزش واقعی هنر فرش دستباف از بین خواهد رفت.

برای نجات هنر فرش بافی و بالا بردن تنوع فرش ترکمن به این نتیجه می رسیم که باید مراکز هنری و افراد فعال را خلاق کنیم و از آنان بخواهیم تا طرحهای نوینی را پیشنهاد دهند و در میان تولیدکنندگان توزیع کنیم تا هنر در اختیار اقتصاد پویا قرار گیرد.
ابعاد جهانی فرش دستباف ترکمن:
بیش از 80 درصد صادرات فرشهای دستباف ترکمن به کشورهای آلمان، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، آمریکا و ژاپن صادر می شود و کشورهائی مانند چین، پاکستان، هند و نپال رقبای عمده فرش ما در بازارهای جهانی هستند که اخیراً کشور ترکیه نیز به جمع آنان اضافه شده است. این کشورها در کمیت برتری دارند زیرا فرشهای ارزان قیمت بدلیل داشتن نیروی کار ارزان تولید می کنند.
در بررسی رکود بازار جهانی فرش دستباف این نکته بخوبی نمایان می شود که اغلب کسانی که طی ده ساله اخیر به جمع صادرکنندگان پیوسته اند از اطلاعات تخصصی در تولید فرش دستباف برخوردار نیستند و ازطرفی سیستم مدیریت اغلب صادرکنندگان فرش ترکمن به شیوه سنتی است که امروزه در اروپا و آمریکا از جایگاه خوبی برخوردار نیستند و عدم صدور فرش به ایالات متحده نیز موجب کاهش سهم فرش ترکمن های ایران در بازار جهانی نسبت به بیست ساله اخیر شده است. بحث اساسی در مورد رکود فرش دستباف ترکمن در بازارهای جهانی، رقبای کپی کننده هستند؛ تا یک دهه قبل اغلب رقبا با کپی نقش فرش دستباف ترکمن در بازارهای جهانی حضور فعال داشتند و با ایجاد وقفه در فرش ترکمن بعلت عدم تولید مطابق سلیقه مصرف کننده از یک طرف و تغییر سیستم بازرگانی توسط شرکت های بزرگ اروپائی از طرف دیگر کشورهای رقیب از جمله چین و هندوستان با تجدد سازمانی در امر تولید سیستم خدمات صادرات، رشد شتابانی داشتند.
فرش دستباف از منظر اقتصاد:
گستردگی فرش دستباف در ترکمن صحرا بسیار شگفت انگیز است، بطوریکه در تمامی منطقه، چه در مراکز شهری، چه در مراکز روستائی و همچنین در ایلات و عشایر نیز قالیبافی متداول است. این صنعت بزرگترین منبع ارتزاق قوم ترکمن بوده و هست. علاوه بر آن، با توجه به اینکه در مناطق روستائی بافت آن رواج بیشتری دارد می تواند با فصلی بودن فعالیتهای کشاورزی و دامداری و اوقات فراغت روستائیان در سایر فصول کسری درآمد روستائیان را جبران نماید و در اوقات بیکاری می تواند به عنوان کمک هزینه زندگی باشد و هم یک پدیده هنری است که مایه افتخار همه ما ترکمنهاست.
از آنجا که اقتصاد کل کشور بیمار شده است، نقش این صنعت نیز کم کم در چرخه اقتصاد کمرنگ تر شده است. با این حساب با یک برنامه ریزی صحیح می توانیم نیروهای جوان را به این سمت سوق دهیم تا منطقه ترکمن را از مسائل بیکاری و فقر نجات دهیم و در سازمانهای دولتی این اعتقاد نهادینه شود که فرش دستباف یکی از بزرگترین صنایع اشتغال زا مورد توجه و عنایت قرار گیرد.
در واقع ابتدا باید مهمترین مسائل داخلی فرش را حل و فصل نمائیم تا مشکلات صدور آن به دنیای خارج کاهش یابد و جایگاه آن را در اقتصاد مورد ارزیابی قرار دهیم و تثبیت شود که آیا فرش ارزش هنری دارد یا اقتصادی و یا هر دو. قابل ذکر است هر هنری که در قالبی قرار گیرد، تبدیل به کالا می شود، پس نیاز به برنامه ریزی و سرمایه گذاری خاص لازم است و تحقیق و مطالعه و آموزش های جدید و نظارت و کنترل را می طلبد و کشورهائی مثل چین، هند و ترکیه نقشهای فرش ترکمن را تقلید می کنند و بافتهای ریزتر و رنگهای زننده تر به بازارها عرضه می کنند. علت این موفقیت آنان برنامه ریزی دقیق و سیاستهای حمایتی است که در مورد صادرات و تولیدات فرش و بافندگان دارند.
 
تبلیغات فرش دستباف:
مدتهای مدیدی است که هیچگونه تبلیغی برای فرش که نشانه ای از خلاقیت و هنر ترکمن ها و تکیه اقتصادی ما در زمینه های مختلف است، صورت نگرفته، ولی برای فروش فرش ماشینی تبلیغات قابل توجهی را از رادیو، تلویزیون و سایر رسانه ها ارائه می شود، علت آن را می توان چنین ذکر کرد که تولید کنندگان فرش دستباف، اکثرا خرده پا هستند و توانائی تبلیغات را ندارند ولی فرش ماشینی که صاحبان آن منابع عظیمی از ثروت و درآمد را در اختیار دارد با تبلیغات محدودیتی ندارند و در اینجاست که نقش دولت و اتحادیه های بافندگان ظاهر می شود؛ دولت با حمایت خود از جمله پرداخت یارانه های کلان در جهت رشد تولیدات می توانند بافندگان خرده پا را زنده نگه دارد. از طرف دیگر این بافندگان خرده پا نیز بدلیل عدم دسترسی به منابع مالی بانکها در واقع نبود فرصتهای برابر در اقتصاد ایران نمی توانند رشد یابد.

متولیان فرش دستباف:
ضرب المثل معروف جامعه ما حکایت " دو تا شدن آشپز و شیرین یا شور شدن غذا " در مورد صنعت فرش نیز صدق می کند. حضور سازمان های مختلف برای تصمیم گیری در صنعت فرش از جمله: جهاد سازندگی، بهزیستی، کمیته امداد، وزارت تعاون، شرکت فرش با سابقه 65 ساله، بخش خصوصی، اتحادیه های روستائی و دلالان؛ که بوروکراسی مملکت چنین است که اصولاً سازمانهای موازی در خدمت یک هدف هستند که این موازیها در فرش دستباف لطمات جبران ناپذیری به بازار خارجی وارد می کنند و مضافاً اینکه عملکرد این سازمانها کاملاً با هم متفاوت است. جهاد سازندگی در بخش روستاها صنعت فرش را توسعه داد که صرفاً از جهت ایجاد اشتغال برای بانوان در غالب تشکلهای تولیدی که بیشتربافی در اولویت است تا بهینه بافی. وزارت تعاون هم بخش شهری را به عهده دارد در حالیکه صنعت فرش چهره مشخص شهری یا روستائی ندارد. بجای این همه سازمانهای موازی بهتر است دولت تدبیری اندیشد که خود متولی قالیبافی باشد و رسیدگی به وضعیت معیشتی و درمانی و بازنشستگی قالیبافان را عهده دار باشد.
آموزش و تحقیق در فرش دستباف:
آموزش بافت فرش سینه به سینه و از همان خانه های محلی قالیبافی نشأت می گیرد که در صورت برنامه ریزی و حمایت از همان آموزشها استفاده بهینه از تحصیل های موروثی امکان پذیر خواهد بود. آموزش رنگرزی از رنگرزیهای باتجربه به انتقال تجربه همراه با علم به علاقه مندان فرش کمک می کند و گشودن رشته ای در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی پیرامون تحقیق فرش از موجبات تحقیق است. مهمترین عوامل تحقیق عبارتند از: تحقیق جهت استفاده از اصول علمی برای بهینه سازی ابزار بافت، تولید رنگهای طبیعی، کیفیت بافت فرش با حفظ اشتغال، گسترش مراکز تولید، بازار و اطلاعات بازار یابی، ایجاد بانک اطلاعاتی تحقیقاتی و ارتباط آن با شبکه جهانی اینترنت، بهینه نمودن آموزشهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ، اصلاح و استاندارد کردن دار قالی و مواد اولیه، بهداشتی کردن کارگاهها، پوشش بیمه، مدیریت صحیح، یافتن شرکای معتبر خارجی.
نتیجه گیری:
نقش اقتصادی فرش دستباف در زندگی خانواده ها، بخصوص زنان بر کسی پوشیده نیست و این امر درسطح بین المللی اهمیت دارد و دستیابی به توسعه واقعی بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت استان گلستان را تشکیل می دهد میسّر نیست. از دیر باز هنرهای دستی به زنان ترکمن نسبت داده می شود چرا که زنان ترکمن زمینه هنر را در وجود خود بطور نهادی دارند و به وقت فراهم شدن شرایط از هنر خود استفاده می کنند. بر شمردن مشکلات خارجی و داخلی فرش ترکمن که مشمول تمامی شهرهای ایران که دارای زمینه قالی بافی می باشند و ارایه راهکارهای مناسب در مقاله به منظور یافتن راهی بود که مشکلات فرش ترکمن را مرتفع کند. در این مقاله سعی نموده ایم که به برخی مشکلات و چالشهای فرش همراه با راه حلها اشاره کنم، امید است نقطه شروعی باشد تا زمینه های توسعه صورت گیرد.
منبع:
1.« وضعیت فرش در بیست سال گذشته و دور نمائی از آینده آن »، قالی ایران، شماره 43 ، مرداد ماه 1381، صفحه 4 ـ 7
2.فرحبخش، ندا « بررسی عوامل وؤثر بر صادرات فرش »، فصلنامه پژوهش نامه اقتصادی، شماره 1،بهار 1381، صفحه 223 ـ 235
3.حسینی کیا، تقی « نقش مدیریت بازاریابی در افزایش صادرات فرش دستباف ایران به بازارهای جهانی و ارایه مدل تحلیلی بازاریابی »، بازاریابی، شماره 15، اسفند 1381، 16 ـ 19
4.« نگاهی به مشکلات صنعت فرش ایران » ، اطلاعات ، شماره 22431، 9/12/1380، صفحه 5
5.« صادرات فرش ایران از چه رنج می برد ـ رقابت ناسالم صادرکنندگان فرش به نفع رقبا تمام شد ـ آخرین قسمت »، گمرک، شماره 141، آذر 1380، صفحه 9
6.مریم نژاد، ولی « نگاهی به بازار جهانی فرش ایران، با تأکید بر صادرات »، جهاد، شماره 236 ـ 237 ، دی و بهمن 1379، صفحه 52 ـ 56
7.« شکست در رقابت جهانی از سال 73 بدلیل موانع متعدد، صادرات فرش دستباف ایران روند نزولی داشته و بتدریج عرصه جهانی را به کشورهائی چون هند و چین و پاکستان »، اقتصاد ایران، شماره 20، مهر 1379 ، صفحه 37 ـ 39

http://www.turkmenstudents.com

نسخه قابل چاپ گره اقتصاد بر سرنوشت فرش دستباف

بار دیگر مطلب بسیار مفصل از طرف یکى از اقتصاددانان جامعه ایران در سه شماره روزنامه شرق انتشار یافت که از جهات بسیار قابل بررسى و تحلیل و نقد است، ضمن آن که اخلاق و انصاف و وجدان حرفه اى ایجاب مى کند که به عنوان یک مسئله مهم و یا حداقل واقعیت گسترده اجتماعى، به نظریات اهل فرش نیز نگریسته شده براى رسیدن به نتیجه ملى، این بحث این چنین یک طرفه و بدون معارض بسته نشود (مطلب ارسالى اینجانب در جواب مقاله آقاى دکتر مومنى مورخ ۱۹/۶/۸۳ با بهانه جویى بى دلیلى در روزنامه شرق چاپ نشد.)
    به نظر مى رسد که زمان آن (اگر چه از بد راهه و بد زمانى) رسیده که به مسئله فرش با نگاهى علمى تر و واقع بینانه ترى نگریسته شود تا به هر طریق سرنوشت و موقعیت این تولید مهم (ولو آن که عده اى نپذیرند) در رشد و توسعه ملى ما شناخته شود. بنابراین مقاله مفصل جناب مومنى را از چند سو نگاه کرده و نسبت به هر یک نکاتى را مطرح مى نمایم.
    
    ۱- نگاه اقتصادى
    ۲- نگاه تکنیکى و فنى به فرش
    ۳- نگاه هنرى
    •••
    ۱- نگاه اقتصادى
    با آن که امیدواریم در طول این مطلب به دام احساسات گرایى نیفتیم ولى باید بگویم خداوند نبخشد آن کسانى را که فرش دستباف ایران را به زهر نگاه مطلق اقتصاد و تبعات آن یعنى تجارت و دلالى و سودجویى و مفاسد دیگر آلودند و باعث شدند که طیف گسترده اى از تحلیلگران اقتصادى اعم از اقتصاددانان مطلق گرا که کالاى چندوجهى و تا حدودى سنتى (که راجع به آن بحث خواهیم داشت) را با پارامترهاى فوق مدرن دنیاى صنعت سنجیده و کار بافنده فرش را در قیاس با ساخت کامپیوتر و ماشین حقیر مى شمارند و یا اشتغال جویان و تجار و صادرکنندگانى که فرش را فقط به شکل ارز و دلار و ریال مى بینند و یا تولیدکنندگان و بوروکرات هایى که براى توجیه سیاست انبوه سازى خویش از ایجاد مجتمع ها و کارگاه هایى که بتواند سفارشات هزار هزار بگیرد دفاع مى کنند و چه باک که اگر فرش دستباف در کنار موکت نشست و یا عضو کوچک و حقیر اوپک فرش و جیره خوار سهمیه اى شود که چین ، هند و غیره تعیین مى کنند از اشاره به ده ها برنامه ریز و درشت دیگر که مستقیم و غیر مستقیم فرش را کالایى در حد کفش پلاستیک و قیسى و روده و نهایت پسته و زعفران قرار داده و به کیلوهاى آن امتیاز مى دهد و غیره مى گذریم و ترجیح مى دهیم که با توجه به نوشته هاى این مبحث به نکاتى اشاره کنیم. البته در مقاله آقاى مومنى آنچنان مباحث گسترده و بعضاً بى ارتباط با فرش مطرح شده که جواب به همه آنها صفحاتى گسترده و پیاپى را مى طلبد ولى از جمله تئورى هاى گفته شده درباره اقتصاد معیشتى و یا فعالیت هاى سنتى اقتصاد وابسته و ارتباط منافع تولید با منافع کمپانى هاى خارجى، که درباره ارتباط آنها با فرش دستباف بسیار جاى گفت وگو است. تا آنجا که قسمتى از بحث را که مربوط به تاثیر گروه هاى ذى نفع به عنوان نیروى بسیار تاثیرگذار سیاسى اجتماعى که مى تواند از هر نوع اقدام اصلاحى جلوگیرى کند با صد من سریش نیز نمى توان به فرش دستباف چسباند (معلوم نیست گروه هاى تاجر و فروشنده چنین قابلیتى دارند یا انبوه بافندگان فرش)
    افزون بر آن در صورت یک انقلاب اجتماعى در ایران چگونه تولید گسترده خانگى و نیز روستایى و تقریباً بى شکل فرش مانع رشد ملى خواهد شد جاى سئوال است.
    در این بخش برجسته ترین مطلبى که ایشان مطرح کرده اند بحث منافع و برنامه کشورهاى خارجى و عمدتاً انگلستان است (یاد قهرمان اسطوره اى داستان نویسى ایران دایى جان ناپلئون گرامى باد) که در این قسمت با ذکر این که ۱- گروه هاى ذى نفع در این نوع تولید (به زعم ایشان معیشتى) با نیروى محرکه خارجى رشد مى کنند.
    ۲- سپس با درونى شدن وابستگى فعالیت هایى که با نیروى محرکه خارجى شکل گرفته دیگر براى باز تولید خود نیازى به نیروى محرکه خارجى نخواهد داشت.
    در این فراز ایشان به سه گروه دولت، تولیدکنندگان و فروشندگان به عنوان گروه هاى ذى نفع پرداخته اند که امیدواریم توفیق آن را داشته باشیم که از این لابیرنت اقتصادى، اجتماعى، سیاسى که ایشان به تفصیل تنیده اند و کلمه کلمه قابل پاسخگویى است به در شویم.
    در مورد بند یک یعنى رشد و شکل گیرى فرش دستباف تا قبل از قرن نوزده و زمان قاجار، شک ندارم که آقاى مومنى از سابقه حداقل سه هزار ساله فرش در ایران و تداوم آن در طول تاریخ قبل از صفویه (به شهادت گفته هاى ده ها مورخ و جهانگرد نظیر یاقوت حموى _ ابن خلدون _ مسعودى و استخرى) و مجموعه هایى که چه به عنوان غنیمت و یا باج و خراج به دربار خلفایى چون متوکل و هارون الرشید و غیره مى رفت و همچنین فرشبافى درخشان دوره صفوى بى اطلاع نیستند و قطعاً ایشان تولید فرش را در آن زمان هایى که غالباً متعلق به دوره هاى قبل از انقلاب صنعتى است استثمار (به مفهوم کلاسیک آن) تلقى نمى کنند و یا نمى توانند نشانه هایى از حضور استعمارگر پیر در آن دوران بدهند، زیرا که فرش ایران غالباً در بالاترین سطوح ارزشى و به درخواست شاهان اروپایى و ایران و یا مساجد بزرگ استانبول و سایر خواهندگان هنردوست بافته و براى آنها ارسال مى شد. بنابراین فرش دستباف در ایران وجود داشته و حد بالاى تکنیکى و هنرى آن حکایت از سابقه و گستردگى آن در سطح جامعه (سواى ارزش آن به عنوان نوعى تولید آسان و مبادلاتى و مطمئن در بین روستاها و عشایر) مى نماید بنابراین مسئله قابل بحث حضور و رشد فرش در دوران قاجار است.
    به همان دلیل که تکنیک توسعه یافته فرش پازیریک مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش خبر از وجود قالیبافى گسترده و فنى در سده هاى قبل از آن مى دهد، وجود قالیبافى در تمام دوران فترت بعد از صفویه به شهادت آثار مکتوب مورخان و جهانگردان در زمان کریمخان و در زمان نادر با وجود درگیرى فرساینده او در جنگ هاى بى امان و به ویژه در زمان قاجار امرى حتمى است و رشد آن به رغم اعتقاد دایى جان ناپلئونى آقاى مومنى به شهادت همان کتاب اقتصاد ایران نوشته چارلز عیسوى که اینجانب نیز آن را به عنوان منبع اطلاعاتى جالبى بسیار مورد استفاده قرار داده ام و کتاب هاى (صنعتى شدن ایران نوشته دکتر ویلیام فلور _ نشر توس) و (سفرنامه پولاک _ انتشارات خوارزمى) و غالب کتاب هاى نوشته شده درباره صنایع و اقتصاد دوره قاجار به حضور فرش و تولیدات ایران و به خصوص صدور آن به کشورهاى مختلف اشاره شده است.
    بعد از قرن ۱۶ و ۱۷ که اوج شکوفایى قالى ایران است، در سال ۱۷۱۳ هلندیان گزارش مى دهند که «قالى هاى پشمى براى امپراتور ژاپن (و پادشاه سیام) به همان اندازه و طرح خاص در بازار موجود نیست و سفارش آنها یک سال طول مى کشد (صنعتى شدن ایران _ ویلیام فلور) و هلندیان (شرکت واک _ هلند خاورى) هر ساله مقدارى قالى پشمى و ابریشمى، دارایى _ تافته ابریشمى زربفت و سیم باف و مخمل هایى براى پادشاه باتاویا (جاکارتاى امروزى) تهیه مى کنند و گاه به گونه سوغات به هلند مى فرستادند.»
    تعدادى از شهرهاى ایران که مراکز قالیبافى عمده اى بودند نظیر اراک، بیجار، سنندج و ملایر قدمتى بیش از ۲۰۰ سال ندارند و به هنگام ساخت این شهرها مثلاً اراک براساس کتاب تاریخ اراک _ نوشته ابراهیم دهگان «شهر جدید اراک به هنگام تاسیس داراى نقشه شهرسازى کاملى بود، محل هاى مناسب براى ارک دولتى، ادارات، مدارس، مسجد و حمام (و بازار) در آن پیش بینى شده بود. در غالب این شهرها از هنرمندان و صنعتگران و صاحبان حرفه هاى مختلف براى رونق شهر دعوت مى شد که از جمله آنها فراخواندن طراحان و بافندگان فرش از شهرهاى دیگر و ایجاد تسهیلات براى آنان بود.» دکتر فوریه در بخشى از سفرنامه خود مى گوید: «پیش از آن که اراک به وجود آید شهرى در فراهان به نام ساروق بود و شهر دیگرى به نام دیزآباد که مردم آنجا در تهیه صنعت فرش دست داشته اند و این که عده اى ترفند تراش صنعت فرش در اراک را ماخوذ از شهرستان کاشان دانسته اند اشتباه کرده اند.»
    این مسئله را عیناً در بیجار به شهادت فرش هاى درخشان و با شکوهى که در زمان امیرنظام گروسى (از دست پروردگاران امیرکبیر) بافته شده و نمونه هاى آنها در مساجد بیجار و سنندج و همچنین در ملایر و برخى شهرهاى دیگر مى توان تائید کرد «امروز در دهه چهل قرن نوزدهم ایالات مجاور روسیه و ترکیه تنها بازارى هستند که تولیدات این کشور (ایران) مى تواند به آنها صادر شود. طبق عایدات گمرک خانه تبریز ابریشم، تنباکو، شال، فرش، چرم رنگى، مازو، گل زعفران، پنبه و زرنیخ زرد، موم و خشکبار اهم صادراتى هستند که به ترکیه صادر مى شوند _ تاریخ اقتصادى _ چارلز عیسوى.
    - «امیرکبیر میهن پرست آزاده ایرانى در ۱۳ رجب (۱۲۶۶- ۱۸۵۰) دستور مى دهد که نمونه امتعه و اسباب صناعت ایران که از جمله آنها قالى، شال کرمانى، طرح کشمیر، شال باب روم، ترمه، ترمه نما، قلمکار زرى، حریر مخمل، اطلس، ابریشم، گلدوزى، کتان چیت، قاب آئینه، خاتمکارى، قلمدان اسباب خرازى، عباى وزیرى، کلیجه، مروارید، فیروزه، اسلحه و ادوات جنگى و غیره به (نمایشگاه نمونه خانه امتعه ممالک) در لندن فرستاده شود. (امیرکبیر و ایران _ انتشارت خوارزمى)
    اوریانوف در گزارشش از «ظهور کارگاه هاى عظیم قالیبافى در تبریز از یکى از کارخانه هاى گنجه یف (محمداف) تاجرى از الیزابت پول (گنجه) و یکى از اتباع روس صحبت مى دارد که بیش از ۱۵۰۰ نفر کارگر در آن کار مى کرده اند این کارخانه کارگاه بزرگى بوده... که در آن قسمت هایى براى قالیبافى و رنگ رزى تعبیه شده بود... در کارگاه هاى بزرگ حدود یکصد قالى بزرگ را هم زمان مى بافند.» تاریخ گزارش در اواخر قرن نوزدهم (تاریخ اقتصادى ایران _ چارلز عیسوى)
    «قالیبافى از روزگاران پیشین توسط عشایر روستائیان _ شهروندان ایران انجام مى شد و چندین قرن است که از شهرت بسزایى در خارج از کشور برخوردار است. ولى هزینه زیاد، حمل و نقل آن را شدیداً محدود ساخته و تا اوایل قرن بیستم طولى نکشید که هجوم روزافزون اروپائیان و آمریکائیان بدان باعث تقاضاى زیاد خارجى این کالا شد. در گزارشى به دنبال مطلب فوق به تاریخ ۱۸۷۴ کنسول انگلیس در تبریز اشاره کرده است که در عرض سال گذشته تقاضا براى قالى هاى ایران به طور چشمگیرى بالا رفته و صادرات آن دو برابر شده است. وى مى افزاید که قالى در همه جاى ایران تولید مى شود ولى قالى هاى مناطق زیر به خاطر زیبایى و دوامشان معروفند. فراهان - سلطان آباد (که پولاک از قالیبافى زیباى آن در دهه ۵۰ قرن نوزده یاد کرده است) و دهات اطراف مشهد، جوین و در کردستان سنه (سنندج) آذربایجان و اطراف آن قره داغ بخشایش و هریس نام برده مى شود. هم او از حدود ۵۰ هزار بافنده در کارگاه هاى فرش شهادت مى دهد که این قالى ها به بازارهاى اصلى اروپا، فرانسه و انگلیسى و ایالات متحده صادر مى شود (اقتصاد ایران _ چارلز عیسوى) بعد از این تاریخ است که تجار و کمپانى هاى خارجى از جمله کمپانى انگلیسى (۱۸۸۰) و کمپانى شرق (۱۹۱۲) و تعدادى کمپانى هاى دیگر که در میان آنها تجار دولتى و یهودى لبنانى و غیره دیده مى شوند، وارد این تجارت پر سود و مورد پسند دنیاى آن روز مى شوند.
    صرف نظر از این همه که نشان دهنده آن است که به رغم ادعاى مقاله، انگلستان در حمایت از فرش ایران نه تنها نقش اصلى را نداشت، بلکه در میان خریداران فرش نیز مقامى بعد از ایالات متحده و حتى اروپا دارد و البته اینکه فرش ایران در حوالى ۱۸۷۰-۱۸۶۰ به دلیل جلب علاقه خریداران خارجى جهش فوق العاده اى کرد بحثى نیست، ولى اینکه این افزایش خریداران را که از طیف هاى مختلف ملیتى به خصوص هنردوستان و زیباپسندان عالم بودند از خریداران دست آموز استعمارگر پیر تلقى نماییم، بسیار بى راه است. لازم است به سند دیگرى از کتاب ابراهیم دهگان درباره کمپانى زیگلر و شرکا اشاره کنیم که این شرکت آنچنان به تولیدات و منافع آنها وابسته و دلبسته بود که علناً و رسماً از وارد شدن ایرانیان در تولید فرش و استفاده از نقشه هاى ایرانى جلوگیرى مى کرد تا آنجا که تجار به دربار ناصرى متظلم شده و صدالبته نتیجه اى نمى گیرند. واقعاً به عنوان یک صنعت دستى آیا این امر مى توانست در مورد سفال و یا شیشه سازى و یا اسلحه سازى که به طور طبیعى در مقابل پیشرفت هاى تکنولوژى عقب نشسته بودند، اتفاق بیفتد؟ حداقل نتیجه آنکه فرش دستباف نه یک سنت و یا هنر دستى کهنه و متعلق به گذشته بلکه هنر کاربردى زیبایى بود که به راحتى توانسته بود به رغم حضور انواع دولت ها و فرش هاى ماشینى زیبا در اروپا جایگاهى استثنایى براى خود پیدا کند.
    نهایت آنکه اگر چه دخالت و نفوذ سیاسى و اقتصادى انگلستان در ایران در اواخر قاجار رو به گسترش گذارد ولى تجارت ایران با روس _ ترکیه و قفقاز و گرجستان و حتى قاهره به حدى بود که انگلستان از افزایش روزافزون تجارت روس با ایران شاکى مى شود و گذشته از آن نه تنها صادرات ایران را به کشور هند محدود مى سازد بلکه با صدور کالاهاى منچستر (حتى از نوع نامرغوب _ گزارش کنسول استیونسن ۱۸۴۹) به رقابت با کالاى ایرانى برمى خیزد و بارها تجار ایرانى براى جلوگیرى از کالاهاى وارداتى به دربار و شاه متوسل مى شوند و طرفى نمى بندند.
    این قسمت از بحث را با این نکته به پایان مى بریم که فرش دستباف ایران همواره قابلیت عرضه به بازارهاى جهانى و جذب مشتریان مختلف به خصوص صاحبان ذوق و سلیقه و هنر را داشته است. از اواسط قرن نوزدهم با تسهیل راه هاى بازرگانى و تجارتى این کالاى ایرانى باشکوه و جلال به بازارهاى جهانى وارد شد و مورد توجه هزاران هزار خریدار مشتاق و علاقه مند در سراسر پهنه اروپا و آمریکا قرار گرفت تا آنجا که تولید ایران جوابگوى نیاز خریداران نبود.
    اما در مورد اینکه فرش دستباف مانعى در راه رشد و توسعه صنعتى کشور شده باید پرسید که فرش دستباف از چه زمانى و کجا این گناه را مرتکب شده است؟ امکان ایجاد صنعت در حواشى کویرهاى مرکزى وجود داشته و یا روستاهاى کوهستانى و یا بین قبایل و عشایر کوچ رو که اینها همه مراکز تولید فرش بوده است.
    در همان دوران که نویسنده معتقد است بیشترین تجارت ایران تریاک است و پولاک نیز مى گوید: «از دو قرن پیش یعنى از هنگامى که شاردن به ایران آمده است در کار صنایع ایران پیشرفتى رخ نداده است که هیچ بلکه مى توان گفت زوال و انحطاط نیز در ارکان آن بروز کرده است. در برابر رقابت اروپائیان که هر لحظه شدیدتر مى شود ساختن بسیارى از اقلام و اشیاى دیگر صرف نمى کند» و هم او مى گوید: «از جانب دولت کوچک ترین اقدامى براى ترویج و ترفیع کار و پیشه انجام نمى گیرد و حتى برخلاف آن یک نظام نامعقول گمرکى واردات کالاهاى خارجى را به ضرر مصنوعات داخلى مملکت تشویق مى کند و از سوى دیگر در این مملکت جاده و وسایل ارتباطى وجود ندارد ذخایر فلزات در دل خاک مدفون مانده است ... نقایص ابزارها و ماشین ها و فقدان سرمایه و نرخ سرسام آور بهره و اعتبار را از خاطر دور نداریم...»
    راوندى در تاریخ اجتماعى ایران نوشته است: «ناگفته نگذاریم که حمایت سلاطین قاجاریه از مصنوعات داخلى پایه و بناى ملى و اجتماعى و اقتصادى نداشت و براساس وطن دوستى و حمایت از مصنوعات داخلى نبود و همین که اجانب رشوه کلانى مى دادند ورود کالاهاى خارجى آزاد مى شد و کارگاه هاى داخلى تعطیل مى گردید.»
    جالب است از قول کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران بخوانیم: «سیاست اروپا در ایران عبارت بود از صدور هرچه بیشتر کالا به ایران براى فلج کردن صنایع دستى و ما نوفاکتورى و جلوگیرى از صنعتى شدن کشور و صدور مواد خام از ایران و تبدیل ایران به یک کشور نیمه مستعمره.»
    نیازى به د ه ها فراز مشابه از نوشته هاى داخلى و خارجى نیست فقط در قرن بیستم است که صنایع کشور اندکى رو به رشد مى گذارند و جالب است بدانیم که در این دوران فرش دستباف ایران نه فقط هیچ گاه مانعى در برابر رشد صنعت نیست بلکه پابه پاى رشد صنعتى کشور حرکت کرده و سهم خود را با اشتغال در حدود ۲۵۰ هزار نفر در دورافتاده ترین نقاط کشور در رشد و توسعه ملى ایفا مى نماید.
    نهایت آنکه به اقتصاددانان محترم توصیه مى شود که به جاى حمله به کالاى بى دفاع و کم ادعایى نظیر فرش نظریات حمایتى و ارشادى خود را متوجه آن صنایع پیشرفته ملى بکنند که هنوز بعد از ۴۰ سال براى کوچکترین وسیله یدک تولیدات آنان باید دست نیاز به سوى بیگانگان دراز کنیم.
    
    
    
    گره اقتصاد کور بر سرنوشت فرش دستباف - قسمت دوم
    شیرین صوراسرافیل
    
    در طول مقاله بلند آقاى مومنى آنچنان مسائل مختلف و متفاوتى مطرح شده که به رغم آنکه مى توان برخى را نادیده گرفت متاسفانه از جواب به برخى دیگر ناگزیریم. در یک مورد خاص با کمال تاسف باید بگویم طرح برخى از مسائل اقتصادى (درست یا غلط) مسئله دیگرى است و درآویختن به برخى مسائل باب طبع روز و سیاسى کارى براى توجیه مطلب مسئله دیگرى است که به نظر نمى رسد چندان کار درستى باشد. اشاره من به بخشى است از دوره رضاشاه که به عنوان شاهدى بر مقاله خویش یاد کرده اند. البته من نیز نظیر ایشان و یا خیلى از کسان دیگر به دوره پهلوى و شاه اول و دوم بد گفته ام و به فرصت سوزى ها و خودکامگى ها و سرکوبگرى هاى آنها اعتراض کردم. در یک دوره تاریخى بین سال هاى ۱۳۰۸ تا اوایل دهه بیست به هر دلیلى خواه به گسترش رشد جهانى انگیزه هاى ناسیونالیستى و خواه به دلیل افزایش آگاهى ایرانیان نسبت به غفلت هاى گذشته و خواه به دلیل نگاه شوونیستى راسیونالیستى رضاشاه (که نظرى به آلمان نازى داشت) هنرهاى ملى ایران مورد حمایت قرار گرفت. هنرمندان برجسته اى در مدرسه صنایع قدیم (مدرسه قالى و هنرهاى زیباى بعدى) جمع شدند و تعدادى از شاهکارهاى بى بدیل هنر ایران را خلق کردند که به صورت فرش، خاتم و منبت و مینیاتور و غیره در کاخ هاى سلطنتى و امارات حکومتى جاى گرفت. تولیدکنندگان غالب فرش هاى آن دوره تجار شریف و میهن پرستى بودند که بعدها سرمایه خود را در پایه گذارى صنایع کشور به کار گرفتند. تاسیس شرکت فرش که نزدیک به چندین دهه خالق بسیارى فرش هاى زیبا و باارزش شد، یکى از دستاوردهاى مفید این دوره است. نکند ایجاد این بناها و تزئین آنها با هنرهاى ملى و بومى نوعى خیانت به صنایع ملى است و مى بایست که نظیر همان دوران قاجار، کاخ ها و امارات حکومتى از اشیاى ریز و درشت رومى و ترکى و مصرى و اروپایى پر مى شد. من ناچارم که به جناب مومنى سفارش کنم که اندکى از وقت خود را به خواندن تاریخ اجتماعى و فرهنگ این مملکت اختصاص دهند تا موانع بزرگ رشد و ترقى اجتماعى و فرهنگى کشور را در (سفرنامه ابراهیم بیک _ طالبوف _ بیدارى ایرانیان) و کتاب هاى دیگر مربوط به آن دوران بخوانند تا ببینند چگونه این ملت توانسته ذره ذره حیات فرهنگ خود را از دست حکام و فرمانروایان و متحجران داخلى و نه خارجیان نجات دهند و چگونه ما باید هنرى مثل فرش را روى چشممان بگذاریم که در آن دوره هاى سیاه جهل و تاریکى توانست بدون اتکا به هیچ نیروى خارجى و داخلى مسئولیت تاریخى خود را در نشان دادن توان و قابلیت ملتى تا به این سوى تاریخ بکشد.
    در نهایت بحث قسمت اول آقاى مومنى از دو گروه دیگر که تولیدکنندگان و تجار فرش هستند، یاد کرده اند با ویژگى هاى متفاوت که به نوع نگاه اقتصادى ایشان به این مسئله برمى گردد. اولاً معیار قضاوت هاى ایشان که در اول مقاله شان آمده است وضعیت فرش در دو دهه اخیر است که به یمن حضور (اقتصاددانان، سیاسیون، دولتیون، دلالان، قاچاقچیان، متقلبان، معتقدان به صنعتى شدن فرش، اشغال گرایان، انبوه سازان، صاحبان مجتمع ها و گروه هاى ریز و درشت دیگرى که انواع افکار و ابزار و وسایل ضدارزش را در فرش وارد کرده اند) به آنچنان روزگارى افتاد که هر کس سنگى بر آن مى زند و اینچنین است که در فرشبافى ایران تولیدکننده و تاجر فرش و صادرکننده از یکدیگر جدا شده و داراى منافع متفاوتى مى شوند. من از جناب ایشان خواهش مى کنم ضمن مطالعات ایران شناسى به وضع فرش دستباف در سال هاى دهه اول و دوم و قرن حاضر که بزرگانى چون عمواوغلى، عماد، ارجمند، تفصلى، هنرى، دیلمقانى، محتشم شورشى و غیره که هم طراح و هم رنگرز و تولیدکننده و هم فروشنده بودند و بعد هم سرمایه هایشان پشتوانه ثروت اقتصاد و صنعت این مملکت قرار گرفت توجه کنند. زمانى که نه به حمایت دولت نیاز بود و نه به نظریه پردازانى که فرش را مدرن کنند و نه دلالان و سودجویانى که رمق فرش را از درون و بیرون برکشند.  

نسخه قابل چاپ

 

ش

تاریخ ورود: 3/10/1384 NoVisitor: 24

 مقاله

نگاهی به پشم نژادهای مختلف گوسفندان  ایران با تاکید بر نزادهای خراسانی

 واژگان کلیدی :گوسفند بلوچی ، کردی ،جعد ،پشم بهاره ،پشم پاییزه ،پشم نیم شور ،پشم ناشور

چکیده مقاله : حدود %70 مواد اولیه مصرفی قالی ایران پشم است. از ضرورت های اولیه ارتقای کیفیت قالی ایرانی توجه به پشم مصرفی  آن است .در طول در طول دو دهه اخیر بلحاظ عدم توجه به پشم ضربات جبران ناپذیری بر پیکره قالی ایران وارد شده است . در این مقاله تلاش گردیده است با مطالعه موردی انواع پشم گوسفندان استان خراسان جایکاه آن در قالیبافی ایران از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد. شناسایی ویژگی های پشم گوسفندان ایرانی و  مزیت نسبی آنها در  استفاده در قالی ایران از دیگر اهداف نگارش مقاله بوده وتامل بیشتری در مورد نژادهای خراسانی بعمل امده است.

مقدمه: یقینا یکی از مهمترین دلایل توسعه قالیبافی د رمناطق کوهستانی وجود اصلی ترین ماده  اولیه مورد نیاز این هنر و صنعت همانا پشم بوده است . نگاهی به فرش مناطق مختلف ایران در طول تاریخ نیز نشانگر صحت این نظر می باشد که قالیبافی در مناطقی از توسعه کمی و کیفی برخور دار بوده است که اصولاً در آن مناطق پرورش گوسفند وجود داشته و گوسفندان آن مناطق دارای پشم قابل توجه و کیفی می باشند. اگر بنا به نظر محقق بزرگوار سیاووش آزادی مبدا اولیه فرشبافی در میان عشایر بوده و از آنجا به روستا و سپس به شهر و حتی به دربار  راه یافته ، مهمترین دلیل آن وجود پشم گوسفندان عشایر بوده است .نگاهی به قالیهای بیادگار مانده از دوره شکوه ،عظمت و اوج قالی ایرانی و بررسی کیفیت مواد اولیه مصرفی آنها براین نکته تاکید دارد که قالی ایران با استفاده از پشم گوسفندان ایرانی توانسته است به نقطه اوج خود برسد .

بیان مساله:
قریب به 70% پشم گوسفند ایرانی در قالیبافی مصرف میگردد.شناخت و معرفت نسبت  به ویژگیهای پشم گوسفندان و مزایا و محدودیتهای آنها می تواند بخشی از مشکلات فراروی قالی ایران را برطرف نماید.انجام اقدامات اساسی  در فرایند تهیه خامه قالی اعم از تقویت نژادهای مناسب ،رعایت اصول پرورش پشم و پشم چینی،سورت و شستسشوی علمی،ریس و رنگرزی مطلوب در افزایش ارزش افزوده قالیبافی موثر است.بنا براین مساله اصلی آن است که آیا اصولا پشم گوسفندان ایرانی یا حداقل بخشی از آن دارای مزیت نسبی جهت مصرف در قالیبافی  میباشد؟نژادهای برنر کدامند؟چگونه میتوان از پتانسیلهای بالقوه موجود استفاده نمود؟دردو دهه اخیر بدلیل  اختلاف قیمت شدیدی که بین پشم و گوشت بوجود آمده انگیزه پشم چینی بهنگام ذبح گوسفند کاهش  یافته،درنتیجه یکی از مهمترین چالشهای فرش ایرانی کاربرد پشم دباغی شده درقالیبافی است.خروج پشم از مرزهای شرقی و واردات آن به خاطر بخش نساجی و  استفاده از این الیاف در فرایند تهیه خامه قالی ابهام دارد!بنا بر این موضوع فراوری  و پرورش پشم یکی از مهمترین موارد موثردر کیفیت قالی است.استفاده از پشم مناسب در تولید خامه قالی از بسیاری عیوب فرش همچون دورنگی،رگه دار شدن ،نمدی شدن ،بری بری شدن ،ذرتی شدن ،عدم شفافیت رنگی جلوگیری نموده ضمن آنکه چگونگی استفاذه از آن نقش موثری در قیمت تمام شده فرش بافته شده دارد .

مواد و روش ها :در این مقاله تلاش گردیده است ضمن استفاده از برخی منابع موجود در زمینه پشم اعم از کتب ،مقالات ،پایان نامه های دانشگاهی از نژاد های مختلف گوسفندان خراسان نمونه برداری و با همکاری آزمایشگاه الیاف شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد طبس مشخصه های مختلف الیاف پشمی موجود در خراسان منجمله طول الیاف ،قطر الیاف ،تعداد وجعد و همچنین میزان رنگ پذیری و شفافیت رنگی آنها محاسبه شود. همچنین با مشاهده قالیهای بافته شده با هریک از این پشم ها تلاش گردید که مزایا و محدودیت های کاربرد در انواع پشم مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد .همچنین به منظور اشراف مقاله بر نتایج حاصل از کاربرد پشم های مختلف با عوامل جمع آوری پشم در مناطق مختلف استان بالاخص در منطقه بشرویه فردوس ،سربیشه بیر جند ،تولیدکنندگان فرش دستباف ،پیش کسوتان فرش و تعدادی از مدیران واحد های ریسندگی و پشم شوئی مصاحبه عمیق به عمل آمد .

یافته ها:
 از دویست نوع نژاد گوسفندی که بصورت شناخته شده در سراسر جهان پراکنده شده اند بالغ بر 28 نژاد مختلف گوسفند در ایران مورد شناسایی قرار گرفته اند که عبارتند از: بلوچ ، سنجابی ،مهربانی ،شال ،مغانی ،کلکوهی ،قره گل ،کبود شیراز ،قزل ،افشاری ،ترکی ،ماکویی ،فراهانی ،کرمانی ،بختیاری ،سنگسری ،نائینی ،زندی ،لری ،کردی ،زل ،جمهور ،ترکا شوند مریوان ،خویی ،وارتیه شاهپور ،ارومیه ،مکری سیاه .

از میان نژادهای فوق الذکر پشم نژادهای بلوچی ، کلکوهی ، بختیاری ، ماکویی ، به رنگ سفید و گوسفند نژاد فراهانی دارای پشم متمایل به سفید نخودی و نژادهای کرمانی ، ترکی ، افشاری و مغانی دارای پشمی به  رنگ سفید متمایل به شکری و مابقی نژادها پشم آنها به رنگ های متنوع میباشد . مطابق با آمارهای موجود در وزارت جهاد کشاورزی بالغ بر هفتاد میلیون راس گوسفند در ایران وجود دارد که بیشترین فراوانی به ترتیب مربوط به گوسفندان بلوچی با2/ 29.%، سنجابی با8/10%، مغانی با7/9%، قره گل خاکستری با 9%، کردی 9/6%، زل 2/6%، قره گل سیاه6% و لری بختیاری 2/5% ،کمترین نژادها به ترتیب مربوط به نژادهای سنگسری 4%، افشاری و ماکویی هر کدام 2/3%، مهربانی 7/2%، سایر نژادها 6/3% میباشد . تولید پشم در گوسفندان نژادهای مختلف متفاوت بوده که بیشترین تولید مربوط به گوسفند نژاد بختیاری بین 3-4 کیلوگرم و نژادهای خراسانی گوسفند بلوچی  5/1-5/2 کیلوگرم ، قره گل با 2-3 کیلو ، کردی 5/1-2 کیلو و مغانی با 5/1-5/2کیلو تولید پشم دارند بیشترین درصد راندمان پشم گوسفندان ایرانی مربوط به واریته رضائیه با 74-94% و کمترین آن مربوط به واریته مکری با 44% می باشد . درصد راندمان در بین گوسفندان خراسانی به ترتیب بلوچی با 50-65%، قره گل 45-50%، کردی با 50-55%، و مغانی 65% می باشد . از نظر ظرافت پشم گوسفندان بلوچی با 18-31 میکرون ، شال با 28-34 میکرون ، فراهانی با 25-28میکرون ، کرمانی با 23-27میکرون ، زندی با 22-23میکرون ظریفترین پشم های گوسفندان ایرانی محسوب میگردند. نژاد کردی با 31-35 میکرون و نژاد قره گل با 35-40 میکرون ضخیمترین پشم خراسانی است و واریته های مکری با 40-45 میکرون، قزل با 35-40 میکرون ، مریوان با 40-42 میکرون دارای بیشترین ضخامت و قطر الیاف در بین گوسفندان ایرانی می باشند. ضخامت مابقی نژادها بین 25-35 میکرون میباشد . طول الیاف گوسفندان دارای پشم ظریف ایرانی بین 11-16 سانتی متر ، پشم متوسط بین 16-20 سانتی متر و پشم ضخیم بین 20-24 سانتی متر میباشد . گوسفندان مریوان و قزل با 8 سانتی متر ، سنگسری با 11 سانتی متر واریته رضاییه با 8-10 سانتی متر دارای کمترین طول الیاف و گوسفند واریته مکری با 24 سانتی متر در طول الیاف بلند ترین الیاف را دارا ست . تعداد جعد در ده سانتی متر در مورد نژادهای مختلف گوسفندان ایرانی نیز متنوع است. گوسفندان کلکوهی ، رضائیه ، بلوچ و زندی به ترتیب با 60،55،50،45 در هر 10 سانتی متر دارای بیشترین جعد و گوسفندان لری با 10 جعد کمترین جعد را داراست . تجعد سایر نژادها نیز بین 25-40 در هر ده سانتی متر میباشد .

نسبت پشم سفید به پشم رنگی و الوان نیز در بین استان های مختلف متفاوت است استان کرمانشاه با نسبت 95% پشم سفید به الوان و پس از ان استان های خراسان ، اذربایجان ، خوزستان ، کردستان و و مازندران به ترتیب با 85%،75%،50%،30%و 10% پشم سفید نسبت به پشم الوان در رده های بعدی قرار دارند.

از نقطه نظر نرمی و زبری پشم گوسفندان ایرانی را به سه گروه نرم ، نیمه زبر و زبر طبقه بندی می نمایند که پشم نرم بیشتر در خراسان و بخش هایی از استان های کرمان و خوزستان ، پشم نیمه زبر بیشتر در استان های مازندران ، کردستان و تعدادی از شهرهای استان خراسان تولید میگردد .

با توجه به شاخص های مرغوبیت پشم برای قالیبافی منجمله ظرافت ، نرمی ، جعد ، رنگ ، رنگ پذیری و شفافیت رنگی به ترتیب گوسفندان بلوچی خراسان ، عربی اهواز ، کرمانشاه ، ماکویی تولید کننده مرغوبترین پشم می باشند .

با عنایت به اینکه بالغ بر هفتاد میلیون راس گوسفند در ایران وجود دارد بنابراین اگر محصول نهایی هر گوسفند را معادل یک کیلو پشم شسته اماده ریس فرض نماییم و چنانچه 70% پشم تولیدی را قابل مصرف در قالیبافی فرض شود سالانه بالغ بر هفتاد هزار تن پشم در ایران تولید میگرددکه چهل و نه هزار تن آن آماده مصرف در قالیبافی است . از طرف دیگر چنانچه تولید فعلی فرش را بصورت میانگین سالانه پنج میلیون متر مربع فرض و برای تولید هر متر مربع فرش معادل چهار کیلو پشم ( با در نظر گرفتن افت ریسندگی )در نظر بگیریم تنها معادل بیست هزار تن پشم مورد نیاز بخش قالیبافی است . ملاحظه میگردد که نه تنها نیازی به واردات پشم برای تهیه خامه فالی نمی باشد که بخش قابل توجهی از پشم تولیدی را میتوان در سایر بخش های زیر مجموعه نساجی یا سابر دستبافته ها مورد استفاده قرارداد. واردات پشم بمنظور تهیه نخ ظریفتر یا تهیه خامه نرمتر و مخلوط نمودن با پشم داخلی انجام میگردد که تحقق این مورد با توجه بیشتر به نژادهایی که تولیدکننده پشم مرغوبترین میباشند امکانپذیر میباشد .

در استان خراسان نیز بالغ بر 15 میلیون گوسفند تولید کننده حداقل پانزده هزار تن پشم آماده ریسیدن می باشند و این در حالیست که در خراسان بزرگ بالغ بر یک میلیون متر مربع فرش در سال تولید میگردد چنانچه به ازای هر مترمربع چهار کیلوگرم پشم در نظر گرفته شود این استان بالغ بر یازده هزار تن پشم مازاد دارد. مشهورترین نژاد های گوسفندان استان خراسان از نظر کیفی به ترتیب بلوچی ،مغانی ،کردی و قره گل می باشد %75 گوسفندان استان از نژاد بلوچ ،%20 کردی ،%5 قره گل ،%5 مغانی  ، %5 لر و  باقیمانده  نژاد های مختلف می باشد .مقر و زیستگاه اصلی گوسفندان بلوچی خراسان جنوبی و رضوی می باشد که با توجه به موقعیت اقلیمی بهترین نوع پشم در منطقه بشرویه و سربیشه تولید می گردد .گوسفند بلوچی دوبار در سال چیده می شود .لازم به ذکر است که عمده ترین هدف پرورش گوسفند بلوچی پشم آن می باشد و هدف های دیگر منجمله گوشت و شیر و از اهمیت کمتری بر خور دار است .نژاد مغانی گوشتی است و زیستگاه اصلی آن دشت مغان و شهرستان ها ی سراب ،مشکین شهر ،اهر و اردبیل می باشد و از آنجا به خراسان آورده شده. رنگ پشم گوسفند مغانی سفید نخودی و شکری و بنابراین نسبت به گوسفند بلوچ از اهمیت کمتری برخوردار است .همچنین از نظر نرمی نیز بهیچوجه قابل مقایسه با پشم بلوچی نمی باشد و فوق العاده خشن می باشد .چون این الیاف دارای مدولای بزرگ می باشد شفافیت رنگی ندارد و استفاده از آن در قالیبافی اصولاً توصیه نمی گردد .نژاد کردی عمدتاً در نواحی شمال استان خراسان توسط قبایل کردی که از دوره صفویه به این منطقه مهاجرت نموده اند پرورش داده میشود. بلحاظ سرما تنها یکبار در سال چیده می شود. رنگ پشم گوسفند کردی از نخودی تیره تا خرمایی و قهوه ای می باشد. لذا برای بافت سفره های کردی خراسان مصرف می شود . گوسفند قره گل عمدناَ به لحاظ پوست آن پرورش داده می شود و پشم آن نسبت به سایر نژادها از اهمیت بسیار کمی برخوردار است .پشم گوسفد بلوچی نسبت به گوسفند کردی ازقدرت جذب رنگ  بیشتری برخوردار است و نسبت به گوسفند مغانی  نیز همینطور.در شرایط مساوی راندمان پشم بلوچی در بافت قالی نسبت به سایر نژاد های پرورش داده شده در سطح استان %150 است. بطوریکه برای هر متر مربع  قالی تجاری 5/2 کیلو خانه پشمی بلوچ مصرف میگردد .در مورد نژاد کردی این مقداربه75/3 کیلو گرم میرسد . تهیه مخلوطی شامل %60 بلوچ %20 کردی %20 مغانی میتواند ضمن تامین نسبی مرغوبیت  قیمت تمام شده آن را تا حدود زیادی کاهش دهد، به شرط آن که عملیا ت حلاجی ومخلوط کنی با دقت خاصی انجام گردد .

تجزیه و تحلیل یافته ها : یافته های تحقیقی حاکی از آن است که :

پشم تولیدی در داخل کشور کشور نیاز قالیبافی کشور را  تامین می نماید و نیازی به    واردات پشم از خارج از کشور نمی باشد .

بر خلاف تصور بسیاری پشم گوسفندان ایرانی با لاخص نژادهای بلوچی ،کرمانی ،نائینی ،کلکوهی ،ماکویی ،فراهانی ،عربی اهواز ،مرغوب ترین الیاف برای بافت قالی های ظریف می باشند این الیاف دارای درخشش رنگی فوق العاده بوده در مقابل عملیات نمدی شدن نسبت به پشم مرینوس از مقاومت  بیشتری برخوردار است .

بمنظور نجات قالی ایران می بایست راهکارهایی اندیشیده شود که قیمت پشم معادل قیمت گوشت از دامداران خریداری و مابه تفاوت آن به صورت یارانه از طرف مرکز ملی فرش ایران  یا وزارت جهاد کشاورزی به دامدار پرداخت گردد .این مورد در مورد گوسفندانی که دارای پشم سفید و ظریف و نرم میباشد از اهمیت بیشتری برخور دار است

موادرنگرزی طبیعی تکمیل کننده جلوه و زیبایی و درخشندگی خامه پشمی تهیه شده از الیاف گوسفندان نژادهایی همچون بلوچی ،کرمانی ، ،عربی اهواز و می باشند حتی الامکان برای رنگرزی خامه قالی تهیه شده از پشم ایرانی می بایست از مواد رنگرزی طبیعی استفاده شود .

بهداشتی نمودن آغل گوسفندان ، آموزشی پشم چینی و استفاده ار ماشین های پشم چینی برقی ،تهیه مخلوط مناسب در کارخانه پشم ریسی ،شستشوی مناسب پشم قبل و بعد از عملیات ریسندگی، کیفیت خامه پشمی را فوق العاده ارتقا  می دهد.

شستشوی گوسفند قبل از پشم چینی باعث کاهش هزینه های مربوط به عمل آوری خامه پشمی می شود ضمن آن که برای گوسفند نیز مزایای قابل توجهی دارد .                 

7-همکاری مستمر ارگانهای ذیربط منجمله مرکز ملی فرش/جهاد کشاورزی/دامپزشکی و اتحادیه های ضروری است.

8-نجات فرش ایرانی در گرو توجه به مواد اولیه بالاخص پشم است، انجام پزوهشهای اساسی در این زمینه ضروری است

اراک زادگاه گلیم‌هایی با نقش‌های برجسته

 

رنگ‌های تند می‌دوند روی جان هم بر زمینه گلیم‌های نقش برجسته اراک. گلیم‌هایی با بته‌های درشت و گل‌های برجسته که چشم را به نوازشی خوش‌رنگ می‌نوازد. شاید به همین دلیل باشد که در سال 1384 اگر اعتبار مناسبی تصویب شود جشنواره گلیم برجسته در اراک برگزار می‌شود.
مسگری با چکش، مصنوعات چوبی، قلم‌زنی و گیوه‌دوزی نیز دیگر صنایع‌دستی مهم استان مرکزی هستند. در این میان برترین نوازندگان کمانچه و نی ترجیح می‌دهند سازهای ساخت این استان را در دست داشته باشند و ساخت سازهای سنتی قانون، ویولن و سنتور نیز در رتبه‌های بعدی قرار دارند.
خورجین‌دوزی هم در سال‌های دور که حیوانات تنها وسیله راهوار حمل و نقل بوده‌اند، جایگاه برتری در استان مرکزی داشته است. به اعتقاد رییس سازمان صنایع‌دستی استان مرکزی تنها هنری ارزش احیا دارد که بعد اقتصادی داشته باشد. بنابر این باید فراموش کرد خورجین‌هایی را که بر پشت جانوری چهارپا جاده‌ها را طی می‌کردند.
او البته دل‌نگران باقی مانده آن چیزی است که از هنرهای سنتی این مملکت برجا مانده است. «مصطفی کمیلی» معتقد است: «با این حمایت‌هایی که دولت از هنرمندان می‌کند فکر نمی‌کنم تا 20 سال دیگر چیزی از هنرهای سنتی ما باقی مانده باشد چون از طرف دولت حمایتی از هنرمندان صورت نمی‌گیرد. صنایع دستی در کشور ما متولی ندارد. خاطرات چندین هزار ساله این مملکت دارد در سایه بی‌توجهی مسئولان از بین می‌رود.»
با این وجود رییس سازمان صنایع دستی استان مرکزی تصمیم دارد تمام تلاشش را برای حمایت از هنر و هنرمندان به کار ببرد. اولین گام او در این زمینه تاسیس بازارچه‌ای به عنوان «سرای مهر» است که هنرمندان هنرهای سنتی در آن مستقر می‌شوند که به ادعای کمیلی یک مرکز توریستی و گردشگری زیباست که با همکاری استانداری استان مرکزی و سازمان اوقاف همین استان ساخته شده است.
تاسیس موزه صنایع دستی دیگر پروژه‌ای است که بناست در سال 1384 به ثمر بنشیند، کمیلی در این مورد توضیح داد: «اگر این موزه افتتاح شود محصولات برتر استان را برای نمایش در آنجا خریداری می‌کنیم.»
برگزاری نمایشگاه تخصصی چوب در آبان ماه، تجهیز کتابخانه تخصصی سازمان صنایع دستی برای استفاده رایگان هنرمندان، برگزاری جشنواره سراسری صنایع دستی، پژوهش در زمینه تدوین واژه‌های تخصصی صنایع دستی استان مرکزی و چاپ کتاب راهنمای صنایع دستی استان به سه زبان عربی، انگلیسی و فارسی دیگر برنامه‌هایی است که به گفته رییس سازمان صنایع دستی استان مرکزی برای حمایت از صنایع دستی در فهرست قرار گرفته است.
وی با اشاره به آموزش 1560 نفر در 61 رشته سال 1383 را از نظر آموزشی مثبت ارزیابی کرد و افزود: «به کمک همین آموزش‌دیدگان و کانون‌های صنایع دستی میزگردی در دانشگاه اراک برگزار کردیم به نام «صنایع دستی و هویت فرهنگی» که هم بحث اقتصاد صنایع دستی مورد بررسی قرار بگیرد و هم بحث تاثیر صنایع دستی بر هویت ملی مورد توجه قرار گیرد.»
این مدیر دولتی با بیان این مطلب که بازاریابی و تبلیغات مهم‌ترین عوامل رشد صنایع دستی هستند، ادامه داد: « در همین راستا 3 سال متوالی نمایشگاه‌هایی را در اراک برگزار می‌کنیم که در سال گذشته 250 هزار نفر از آن بازدید کردند و 400 میلیون تومان خرید کردند به غیر از سفارش‌هایی که به هنرمندان دادند.»
مصطفی کمیلی با اشاره به این‌که تاکنون 30 هزار هنرمند در استان مرکزی شناسایی شده‌اند که از این میان 6 هزار نفر شناسنامه دارند، تاکید کرد: «بیمه هنرمندان برای دولت از نان شب واجب‌تر است اما مسئولان به وعده‌هایشان عمل نمی‌کنند. دولت وامدار این هنرمندان است و موظف است از ایشان حمایت کند ولی هنوز در الفبای حمایت درمانده‌ایم. باید منت هنرمند را بکشیم ولی خیلی نهادها حتی هنرمند را تحویل هم نمی‌گیرند. ما در زمینه حمایت از هنرمندان کار عینی ندیده‌ایم؛ حتی هنرمندان شاخص ما را هم بیمه نکرده‌اند. دولت بداند که اگر حداقل‌ها را در اختیار هنرمندان نگذارد هیچ جوانی نمی‌تواند در این زمینه فعالیت کند چون می‌گوید نماد خدمت اینان بلایی است که سر پیشکسوتان آورده‌اند.»
وی ابراز امیدواری کرد با اجرایی شدن بیمه هنرمندان در فردایی نزدیک پیش از این‌که دیر شود زندگی هنرمندان را ساماندهی کنند.
 

آشنایی با پشم گوسفند

 حیوانی است که از بدن گوسفند بدست میاید . امروزه بیش از 200 نژاد مختلف گوسفند در دنیا شناخته شده که اکثر آنها از نظر تولیدات تجاری و اقتصادی دارای اهمیت چندانی نبوده و صنعت پرورش گوسفند تنها متکی به 20_10 نژاد آن میباشد .

مهمترین نژاد گوسفندان ایرانی:

1. کلکوئی  2. قزل  3. بلوچی 4 عربی  5. فراهانی  6. گرگانی  7. کرمانی  8. کردی 9. لری 10 . ماکوئی  11. ترکی  12. زندی  13. مهربانی

14 . سنجابی 15. جمور  16. هرکی  17. مغانی  18. افشاری

19 . ترکمنی  20. قره گل  21.  شال  22. سنگسری

 23. خاکستری شیراز 24. 24 . بختیاری  25 . طالشی  26 . نائینی . 

طبقه بندی کلی پشم  در میان گوسفندان  :

1. گوسفندان با پشم کاملا ظریف:  اصل نژاد این گوسفند مرینوس است و پشم این نوع گوسفندان کاملا سفید و ظریف بوده و در محدوده ی 21_14  میکرون قرار دارد . 

2.  گوسفندان با پشم نسبتا ظریف:  این نوع گوسفندان به عنوان نژاد های گوشتی شناخته شده اند هر چند که پشم آنها ظریف بوده واز قطر 21 الی 30 میکرون برخوردار است .

3. گوسفندان با پشم بلند : این نوع گوسفندان عمدتا برای تولید گوشت پرورش یافته و از نظر جثه بزرگترین نژآد گوسفندان دنیا شناخته میشوند . قطر الیاف پشم این گوسفندان در محدوده ی 30 الی 35 میکرون و طول آن 400 الی 500 میلی متر است .

  4. گوسفندان با پشم ضخیم : این نوع گوسفندان دارای پشمی میباشند که در صنعت قالی بافی از کاربرد مطلوبی برخوردار است . بدین جهت به آنها گوسفندان با پشم مخصوص قالی نیز گفته میشود . قطر آن 35 الی 50 میکرون و  طول آن 380 میلی متر میباشد .  

5. گوسفندان امیخته پشمی : این نوع گوسفندان از اختلاط گوسفندان با پشم بلند و گوسفندان با پشم ظریف بوجود امده اند معمولا گوسفندان آمیخته پشمی از پشم ظریف برخوردار هستند .                                                                       

 ویژگیهای فیزیکی پشم :

 یک لیف پشم از سه لایه تشکیل شده : 1. لایه بیرونی  2.   لایه میانی  3.  مغز

لایه بیرونی ( کوتیکول ) : به فلسهاهی مسطح و نایکنواختی که سطح لیف را پوشانده است گفته میشود . در الیاف کلفت فاصله فلسها زیاد است . وجود فلس باعث میشود که هنگام ریسندگی الیاف الیاف در هم فرو رفته و استحکام بیشتری پیدا میکند .

لایه میانی (کورتکس ) : قسمت اعظم تشکیل دهنده لیف است که دارای سلولهای دوکی شکل است که توسط اسید سولفوریک یا اسید فرمیک از هم جدا میشوند . کلا استقامت  جعد  رنگ پذیری وسایر خواص فیزیکی مربوط به این قسمت میباشد.

مغز ( مدولا ): داخلی ترین قسمت لیف مدولا است .و در الیاف ظریف ممکن است مدولا وجود نداشته باشد اما در الیلف ضخیم بصورت مغزی لوله ای شکل وجود دارد .

اثر مواد شیمیایی بر روی پشم

اثر اسیدها بر پشم :

حدود آسیب زدن اسید به الیاف بستگی به غلظت اسید و درجه حرارت و مدت زمان عملیات دارد . اسید سولفوریک گرم و غیظ پشم را کاملا متلاشی می سازد .

اسید نیتریک الیاف پشم را زرد رنگ و سپس در خود حل میکند . پشم در برابر   سایر اسیدها مقاوم است .

 اثر بازها بر پشم :

الیاف پشم به سبب داشتن کراتین  در مقابل بازها حساس هستند . اثر قلیاییها در پشم بستگی به عواملی نظیر درجه حرارت و غلظت قلیا دارد .

 الیاف پشم در سود سوز آور حل میشود .

اثر مواد اکسید کننده بر روی الیاف پشم :

 غلیظ اب اکسیژنه باعث خراب شدن الیاف پشم میشود . سرعت تاثیرهم بستگی به غلظت اب اکسیژنه دارد . از محلول رقیق اب اکسیژنه برای سفید کردن پشم استفاده می شود

 آب سرد تاثیر شیمیایی ندارد ولی در افزایش  طول و قطر پشم موثر است . نور باعث شکسته شدن الیاف پشم و خراب شدن فلسها می شود . نور خورشید الیاف پشم را زبر و خشن کرده و رنگ آن را عوض میکند .         

 در حرارت 100 درجه سانتی گراد استحکام پشم کم میشود و حالت نرمی به خود می گیرد . در 130 درجه سانتیگراد تجزیه شده زرد میشود و در 1300 درجه  سانتیگراد میسوزد و جمع میشود .                                                            

 تقسیم بندی انواع الیاف پشم : 

1. پشم حقیقی   2. هتروتیپ  3. مو  4. کمپ  5. ژار 

ویزگیهای پشم :

قطر : مهمترین عامل در تعیین ارزش پشم و حتی تقسیم بندی گوسفندان قطر الیاف پشم است . 

طول استاپل : استاپل یا فیتیله ی پشم از بهم پیچیدن الیاف پشمی به یکدیگر تشکیل میگردد . 

جعد : معمولا تعداد جعد در طول تار ارتباط مستقیمی با ظرافت الیاف دارد .

الیاف  ظریف از تعداد جعد بیشتر و الیاف ضخیم بخصوص هتروتیپ و مو از جعد کمتری بر خور دار هستند.

 تراکم : تراکم معیاری برای تعداد الیاف موجود در واحد سطح بدن گوسفند میبا شد .

  وجود تعداد   بیشتر الیاف در واحد سطح نشانه ی تولید پشم بیشتر گوسفند است . 

 راندمان :مقدار پشمی که پس از مرحله ی شستشو خارج شده نسبت به مقدار پشمی که وارد شده. 

 چربی : چربی پشم باعث میشود تا الیاف از لطافت ونرمی خاصی بر خوردار شوند.

 قابلیت ارتجاع و مقاومت در برابر نیرو : قابلیت ارتجاع و مقاومت در برابر نیرو از جمله عوامل بسیار مهم در تعیین ارزش پشم قالی محسوب میشود که  بستگی به ظرافت و جعد پشم و چگونگی تغذیه ی حیوان دارد .                          

 پشم چینی :

قبل از چیدن پشم از بدن گوسفند زنده آن را می شویند که اصطلاحا به این عملگرده شور میگویند این عمل به دو صورت انجام می یابد : 1. با آب که به آن پشم نیم شور میگویند 2. با آب و مواد شوینده ( که به آن پشم تمام شور میگویند 

معمولا پشم گوسفندان را سالی دو بار می چینند در نیمه ی بهار و دیگری درپاییز  .  پشم از نظر مرغوبیت : 1. پشم چیده شده از بدن گوسفند که به آن پشم زنده میگویند  2. پشم دبا قی شده یا جدا شده از پوست گوسفند که در دباغ خانه ها صورت میپذیرد و به آن پشم مرده میگویند .

پشم گوسفند از نظر رنگ : 1. پشم سفید (ممتاز ) 2. پشم سفید درجه دو 3. پشم شکری  4. پشم سیاه که هیچ رنگی به خود نمی گیرد  5. پشم ابلق یا الوان .

درجه مرغوبیت الیاف پشم  مصرفی در فرش دستباف :

1. قطر الیاف کمتر از 30 میکرون  درجه یک

2. قطر الیاف بین 35_ 30 میکرون  درجه دو 

3. قطر الیاف تا 40 میکرون  درجه سه

قطر الیاف پشم در رجشمارهای مختلف به شرح زیر است :

1. قطر الیاف یا ظرافت پشم برای فرشهای ضخیم زیر 30 رج حد اکثر 35 میکرون

2. قطر الیاف یا ظرافت پشم برای فرشهای متوسط بین30- 40 رج حد اکثر 33 میکرون 

3 . قطر الیاف یا ظرافت پشم برای فرشهای ریز بافت بالای 40 رج حد اکثر31 میکرون

ریسندگی و تابندگی خامه پشم :

مراحل ریسندگی پشم در کارخانجات به این صورت می باشد :

        در ابتدا کلیه خامه های پشم توسط روغن مخصوصی با نام تجاری سیترول آغشته میگردند . این روغن الکتریسیته ساکن در الیاف از بین میبرد و عملیات ریسندگی نخ را تسهیل مینماید .سپس الیاف حلاجی شده داخل دستگاه ویژه ای با نام کرمپل  می گردد . این دستگاه الیاف را به شکل تارهای عنکبوتی در آورده و به صورت فتیله ی نخ آماده می نماید . سپس فتیله های نخ وارد دستگاه تابندگی گردیده و ضمن تابیده شدن بر روی دوکهای استوانه ای به طور منظم پیچیده میشوند . در این حالت قبل از تاب کامل نخ توسط دستگاه مخصوصی به طور نمونه ای متریک خامه را اندازه گیری مینماید .در صورت صحت متریک مورد نظر خامه ها توسط دستگاه دیگری دولا تاب میشوند . در این مرحله نخهای دوکها به صورت دوتایی وارد دستگاه دولا تاب شده و ضمن دولا تاب شدن به صورت نخ آماده به دور دوکهای دیگر پیچیده و اماده میشود . سپس نخها از روی دوکهای اماده به روی دستگاه کلاف پیچ منتقل میگردد . در این دستگاه نخهای آماده از روی دوکها باز شده تبدیل به کلاف میگردند . کلافها نیز متعاقبا پس از دسته بندی و پرس به صورت بقچه های 4.5 تا 5 کیلوگرمی آماده میشوند تا به کارگاههای رنگرزی ارسال گردند . 

تهیه و تنظیم : بهار برزگر